کلمه جو
صفحه اصلی

اهون

فارسی به انگلیسی

mine, tunnel

فرهنگ فارسی

( آهون ) ( اسم ) رخنه و راه و مجرایی که زیر زمین حفر کنند نقب سمج اهون .
سست تر، آسانتر، پست تر، خوارتر، نقب، سمجه، راه زیرزمینی، رخنه، مجرائی زیرزمین
(صفت ) ۱ - آسانتر . ۲ - سست تر . ۳ - پست تر خوارتر .

فرهنگ معین

(اَ وَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - آسان تر. 2 - سست تر. 3 - پست تر، خوارتر.


( آهون ) ( اِ. ) رخنه ، نقب .
(اَ وَ ) [ ع . ] (ص تف . ) ۱ - آسان تر. ۲ - سست تر. ۳ - پست تر، خوارتر.

لغت نامه دهخدا

اهون . [ اَ ] (اِ) رجوع به آهون شود.


( آهون ) آهون. ( اِ ) رخنه و راه و مجرائی که زیر زمین کنند. نقب. سُمج. سُمجه :
حور بهشتی گرش به بیند بی شک
حفره زند تا زمین بیارد آهون.
دقیقی.
به آهون زدن در زمین با شتاب
سبکتر روندی ز ماهی در آب.
اسدی.
بن باره سرتاسر آهون زدند
نگون باره بر روی هامون زدند.
اسدی.
منگر سوی حرام و جز حق مشنو
تا نبرد دزد سوی نقد تو آهون.
ناصرخسرو.
دانه مر این را بخوشه ها در خانه ست
بیخ مر آن را بزیر خاک درآهون.
ناصرخسرو.
سر بفلک برکشیده بی خردی
مردمی و سروری در آهون شد.
ناصرخسرو.
بر راه خلق سوی دگر عالم
یکّی رباط یا یکی آهونی .
ناصرخسرو.
مردم بروز در چاهها و آهونها و کاریزهای کهن میگریختند. ( راحةالصدور ).
|| دائره. زه. طوقه. حلقه : الحماره ؛ آنچه گردآهون حوض بنهند... و آن سنگ که صیاد گرد آهون جایگاه خویش بپای کند. ( محمودبن عمر ربنجنی ). || آبدان :
مشرق بنور صبح سحرگاهان
رخشان بسان طارم زریون است
گوئی میان خیمه پیروزه
پر زآب زعفران یکی آهون است.
ناصرخسرو.
|| کهف. غار. ( برهان ). و در بعض فرهنگها معنی معدن نیز بکلمه داده اند.
اهون. [ اَهَْ وَ ] ( ع ص ) آسان و نرم. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آسان. هین. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || ( اِ ) روز دوشنبه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). در جاهلیت روز دوشنبه را گفتند. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || ( ن تف ) آسان تر.( غیاث اللغات ) ( مؤید الفضلا ). اسهل. سبک تر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || خوارتر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): اهون من النباح علی السحاب. اهون من شعر الساقط. و رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.

اهون. [ اَ ] ( اِ ) رجوع به آهون شود.

اهون . [ اَهَْ وَ ] (ع ص ) آسان و نرم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). آسان . هین . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (اِ) روز دوشنبه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در جاهلیت روز دوشنبه را گفتند. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (ن تف ) آسان تر.(غیاث اللغات ) (مؤید الفضلا). اسهل . سبک تر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || خوارتر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): اهون من النباح علی السحاب . اهون من شعر الساقط. و رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.


فرهنگ عمید

۱. سست‌تر.
۲. آسان‌تر.
۳. پست‌تر؛ خوارتر.


( آهون ) ۱. رخنه.
۲. مجرایی که در زیرِ زمین باشد، راه زیرزمینی، نقب، سمجه: به آهون زدن در زمان شتاب / سبک تر ز ماهی روند اندر آب (اسدی: ۳۴۶ ).
۱. سست تر.
۲. آسان تر.
۳. پست تر، خوارتر.

دانشنامه عمومی

اهون روستایی در دهستان جکدان بخش مرکزی شهرستان بشاگرد استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۸۲۰ نفر (۲۱۹خانوار) بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

آهون
{vault} [معماری و شهرسازی] مجرای افقی برای عبور لوله ها و بافه های تأسیسات ساختمان

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَهْوَنُ: آسان تر
ریشه کلمه:
هون (۲۶ بار)

«أهون» از مادّه «هَوْن» به معنای آسان تر است.
(به فتح اول) آسانی. «هانَ عَلَیْهِ الْاَمْرُهَوْناً: سَهُلَ» چنانکه فرموده: . هون در جای حال و مراد از آن تواضع و وقار و آرامی است یعنی بندگان خدا آنانند که در روی زمین با آرامی و تواضع راه می‏روند. در مجمع از امام صادق «علیه السلام» منقول است: آن مردی است که به طبیعت خود راه می‏رود خودپسندی و تکلف ندارد. هَیِّنْ: آسان. . خدایت گفت: آن بر من آسان است. اَهْوَن: آسانتر. . اوست که آفریدن را شروع می‏کند و سپس آن را از سر می‏گیرد خلقت دوم بر او از خلقت اول آسانتر است. ناگفته نماند: چیزی بر خدا از چیز دیگر آسانتر و دشوارتر نمی‏تواند باشد و همه نسبت به خدا یکسانند وگرنه لازم می‏آید که خدا کاری را با مشقت انجام دهد و آن سبب عجز خداست (معاذاللَّه). به نظر می‏آید اهون بودن خلقت دوم نسبت به ذات آن است که پیداست شروع هر چیز از اعاده آن پر معونه‏تر است یعنی: اعمال قدرت در اعاده آفرینش کمتر از اعمال آن در آفرینش اول است. المیزان بعد از نقل و رد جوابهای اشکال، نظر داده که: اهون نسبت به کار مردم است یعنی چون اعاده شی‏ء نسبت به مردم آسان است پس نسبت به خدا آسانتر است، در اثبات این مطلب از ذیل آیه که «وَ لَهُ الْمَثَلُ الْاَعْلی فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» است. استفاده کرده که عمیق و قابل دقت است. *** هُون: (به ضم - ه) و هوان و مهانت به معنی ذلت و خواری است. در قرآن مجید فقط با همزه باب افعال تعدیه شده . آنکه خدا خوارش کند او را عزیزکننده‏ای نیست. . امروز کیفر داده می‏شوید عذاب خواری را یعنی عذابی را که به وسیله آن خوار می‏شوید لذا بعضی آن را «عَذابَ ذی الْهُونِ» گفته‏اند در جوامع الجامع هون را خواری شدید فرموده است. مُهین: (به صیغه فاعل) خوار کننده. . مُهان: خوار شده. .

پیشنهاد کاربران

آرام_خونسرد
اسم پسر
اسم کوردی

ئاهون اسم کردی به معنای آرام، متین

آرام، ساکت


کلمات دیگر: