کلمه جو
صفحه اصلی

میدان دید

فارسی به انگلیسی

eyesight, visibility

eyesight, sight, visibility


فارسی به عربی

رویة

مترادف و متضاد

scope (اسم)
هدف، حوزه، وسعت، میدان، قلمرو، ازادی عمل، نوسان نما، میدان دید، طرح نهایی، نقطه توجه

purview (اسم)
حدود، وسعت، میدان، چشم رس، میدان دید، حدود صلاحیت، مواد اساسی، قلمرو اجراء

visibility (اسم)
دید، میدان دید، پدیداری، قابلیت دیدن

فرهنگ فارسی

ناحیه‌ای از آسمان که در معرض دید تلسکوپ یا هر آشکارساز متصل ‌به آن قرار می‌گیرد


دانشنامه عمومی

میدان دید (به انگلیسی: Field of view) وسعت جهان قابل مشاهده است که در هر لحظه دیده می شود. از نظر وسایل بینایی یا سنسورها یک زاویه فضایی است که یک ردیاب از میان آن به تابش الکترومغناطیسی حساس است.
سراسرنما
آزمون میدان بینایی
میدان بینایی
زاویه دید

دانشنامه آزاد فارسی

میدان دید (field of view)
در آینه یا در دستگاه اُپتیکی مانند تلسکوپ، زاویه ای که در آن تصویر جسم مورد نظر را می شود دید. فایدۀ میدان دیدِ گسترده این است که بدون نیاز به حرکت دادن دستگاه می توان عرصۀ بزرگ تری را زیرنظر گرفت، ولی عیب آن این است که تصویر تشکیل شده از هرجسم کوچک خواهد بود. آینۀ کوژ نسبت به آینۀ تخت میدان دید بزرگ تری دارد. میدان دید چشم را میدان بینایی می گویند. میدان دید در عدسی تله فتو کوچک و در حدود چهارده درجه است، ولی تصویر تشکیل شده در آن بزرگ است. عدسی چشم ماهی میدان دید بسیار گسترده ای دارد که مقدار آن به حدود ۱۸۰ درجه می رسد. میدان بینایی چشم انسان حدود ۴۵ درجه است.

فرهنگستان زبان و ادب

{field of view} [نجوم رصدی و آشکارسازها] ناحیه ای از آسمان که در معرض دید تلسکوپ یا هر آشکارساز متصل به آن قرار می گیرد


کلمات دیگر: