conscienceless, unconscionable, unprincipled, unscrupulous
بی وجدان
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فاجر
مترادف و متضاد
خیره چشم، بدبخت، بی وجدان
خبیی، خراب، رافضی، بی دین، خدا نشناس، بی وجدان
گزاف، بی وجدان، خلاف وجدان
فرهنگ فارسی
در تداول فارسی زبانان به معنی بی انصاف و بی مروت بکار رود ٠
لغت نامه دهخدا
بی وجدان. [ وِ / وُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + وجدان عربی ) در تداول فارسی زبانان به معنی بی انصاف و بی مروت بکار رود. رجوع به وجدان شود.
پیشنهاد کاربران
بی انصاف
کلمات دیگر: