کلمه جو
صفحه اصلی

موازنه کردن

فارسی به انگلیسی

counterbalance, counterpoise, cancel

cancel, counterbalance, counterpoise


فارسی به عربی

میزان

مترادف و متضاد

balance (فعل)
متعادل کردن، موازنه کردن، برابر کردن

counterbalance (فعل)
خنثی کردن، موازنه کردن، برابری کردن، پارسنگ کردن

equilibrate (فعل)
متعادل کردن، موازنه کردن، متعادل شدن، بحال تعادل دراوردن

equiponderate (فعل)
موازنه کردن، متعادل ساختن، هم وزن بودن، هم وزن کردن


کلمات دیگر: