کلمه جو
صفحه اصلی

مقرر شدن


مترادف مقرر شدن : آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن، تعیین شدن، برقرار شدن، قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن

مترادف و متضاد

۱. آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن
۲. تعیین شدن، برقرار شدن
۳. قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) تعیین شدن برقرار شدن : [ یک محکمه استیناف برای امور عدلیه مقرر خواهد شد. ] ( متمم قانون اساسی ایران )

پیشنهاد کاربران

پذیرفته شد، برنامه بر این شد، برنامه ریزی شد

ثبات و دوان یافتن

اثبات کردن



کلمات دیگر: