کلمه جو
صفحه اصلی

تازه سکه

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پولی که بتازگی سکه زده باشند مسکوک جدید جدید الضرب .۲- نو تازه .

لغت نامه دهخدا

تازه سکه. [ زَ / زِ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] ( ص مرکب ) زری که بتازگی سکه زده باشند، و آنرا در هندوستان سکه عالی خوانند. ( آنندراج ). جدیدالضرب. ( ناظم الاطباء ). نقره یا طلا که تازه سکه زده باشند. مجازاً، نو. تازه :
هزار بوسه ازو تازه سکه میخواهد
چها که نیست بخاطر گدای خط ترا؟
وحید ( از آنندراج ).
صد بوسه نقد تازه سکه
خواهم ز لب تو وام کردن.
؟ ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: