کلمه جو
صفحه اصلی

پالود

فرهنگ فارسی

( اسم ) پوست بره بالود .

لغت نامه دهخدا

پالود. ( اِ ) پوست برّه. بالود. ( السّامی ). || فالوذ. ( دهار ) ( منتهی الارب ). || ( فعل ) ماضی پالودن است یعنی صاف کرد و از غل و غش پاک ساخت. ( برهان ).

پیشنهاد کاربران

مانند صاف کردن شراب ، پاک، تمیز،


کلمات دیگر: