( اسم ) شب تاریک از شبهای محاق .
تاریک شب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تاریک شب. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) شب تاریک. شب های محاق :
صدرجهان ، جهان همه تاریک شب شده ست
ازبهر ما سپیده صادق همی دمی.
که بگشاید از رنج یک تن دو لب.
صدرجهان ، جهان همه تاریک شب شده ست
ازبهر ما سپیده صادق همی دمی.
رودکی.
بگوش من آید بتاریک شب که بگشاید از رنج یک تن دو لب.
فردوسی.
کلمات دیگر: