کلمه جو
صفحه اصلی

خوابانیده

فرهنگ فارسی

( اسم ) بخوب فرو کرده بخواب برده .
اسم مفعول است از مصدر خوابانیدن در همه معانی آن .

لغت نامه دهخدا

خوابانیده. [خوا / خا دَ / دِ ] ( ن مف ) اسم مفعول است از مصدر خوابانیدن در همه معانی آن. رجوع به خوابانیدن شود.


کلمات دیگر: