کلمه جو
صفحه اصلی

ده خیر

لغت نامه دهخدا

ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران . واقع در 7هزارگزی شمال ری . آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه ٔ آن 149 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران. واقع در 7هزارگزی شمال ری. آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه آن 149 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو. واقع در 5هزارگزی باختری شوسه ٔشاهرود به گرگان دارای 167 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

ده خیر. [ دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه ٔ نو. واقع در 5هزارگزی باختری شوسه ٔشاهرود به گرگان دارای 167 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


دانشنامه عمومی

ده خیر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ده خیر (اقلید)
ده خیر (ری)
جَنَّت شهر ، شهری در بخش مرکزی شهرستان داراب در استان فارس. این شهر در دهستان قریه الخیر، از نواحی قدیمی فارس، در هجده کیلومتری جنوب شرقی شهر داراب، در ارتفاع ۱۵۰ ، ۱ متری و در کوهپایه قرار دارد. کوههای مروارید در یک کیلومتری شمال، ته سرن در یک کیلومتری جنوب (هر دو از رشته کوه زاگرس جنوبی)، دره خرچنگ در دو کیلومتری و غار آب در شش کیلومتری شمال آن واقع اند (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۱۱۳، ص ۳۴؛ جعفری، ج ۱، ص۵۱۰). چند مزرعه موقت به آن وابسته است، از جمله ابراهیم آباد در سه کیلومتری شمال غربی و اسلام آباد در دو کیلومتری جنوب شرقی آن. آب مصرفی شهر از چشمه و چاه تأمین می شود. اهالی علاوه بر کشت محصولاتی مانند گندم، جو، بنشن و پنبه، به باغداری نیز اشتغال دارند. فراورده های باغی آنجا پرتقال، لیمو، نارنگی، انگور، انار و خرماست. فرش بافی، با طرح کاشان، نیز در آنجا رواج دارد (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا).
فاصله جنّت شهر با شیراز از شمال غربی حدود ۲۷۸ کیلومتر است. این شهر در مسیر شهرهای داراب - حاجی آباد (مرکز شهرستان حاجی آباد در شمال استان هرمزگان) قرار دارد و با آبادی ده خیر سفلا، در فاصله حدود چهار کیلومتری مغرب، نیز در ارتباط است.
جنّت شهر پیش از ۱۳۷۲ ش، ده خیر نام داشت و در ۳ اسفند ۱۳۷۲، به موجب مصوبه هیئت وزیران آبادی ده خیر به شهر بدل شد و جنّت شهر نام گرفت (ایران. قوانین و احکام، ص ۷۲۲). در سرشماری عمومی ۱۳۷۵ ش، جمعیت آن ۸۱۲ ، ۹ تن ذکر شده است (مرکز آمار ایران، ۱۳۷۶ ش، ص هشتاد). بیشتر اهالی آن شیعه دوازده امامی اند و به فارسی سخن می گویند. همچنین عده ای از اهل تسنن، که به بلوچی گفتگو می کنند، در آنجا به سر می برند (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، همانجا).
پیشینه. ناحیه ای که جنّت شهر در آن واقع شده، کمابیش منطبق بر کوره دارابگرد * است. اصطخری (ص ۱۳۲) در سده چهارم، در ذکر مسافت شیراز - جزومِ کرمان از رَمّ مهدی، میان دارابگرد و رستاق الرستاق *، در فاصله پنج فرسخی از هریک، نام برده که تقریباً مطابق با جنّت شهر کنونی است. به نوشته شوارتس، محقق معاصر آلمانی، باتوجه به جزء اول رمّ مهدی، به نظر می رسد که آبادی کردنشین بوده است (ج ۲، ص ۱۰۹). ویرانه های شهر جنّت قدیمی نزدیک جنّت شهر است (مصطفوی، ص ۴۲۲؛ برای آگاهی از شهر جنّت قدیمی رجوع کنید به داراب *). ابن بلخی (ص ۱۳۱، ۱۵۹) در قرن ششم قلعه ای به نام رُنْبه در نزدیکی تنگی به همین نام را معرفی کرده است، مکان قلعه مزبور مطابق با اطراف جنّت شهر است (نیز رجوع کنید به آزما، ص ۱۴۰؛ نحوی، ص ۲۱). این قلعه دست کم تا سده نهم از قلاع مهم فارس شمرده می شد. به گفته ابن بلخی، حاکم دارابگرد کسی بود که این قلعه را در اختیار بگیرد. حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳) نیز از تنگ رنبه در کوره دارابجرد/ دارابگرد نام برده است (ج ۲، ص ۱۱۷).


کلمات دیگر: