کلمه جو
صفحه اصلی

الذی

فرهنگ فارسی

آن مرد که . آن مذکر که

لغت نامه دهخدا

الذی. [ اَل ْ ل َ ] ( ع اِموصول ) آن مرد که. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آن مذکرکه. ( ترجمان علامه جرجانی تهذیب عادل ). || آنکه. ( منتهی الارب ). آنچه. که. آنچنان کسی که. آن چنان چیزی که. ( ناظم الاطباء ). در اقرب الموارد آمده : الذی اسم موصول است و برای وصف معرفه ها بوسیله جمله وضع شده ، و بصورتهای اللَّذِ و اَللَّذْ و اَللَّذی ُ و اَللَّذی و اَللَّذی ِ و لَذی نیز آمده است ، مؤنث آن التی و مثنای آن اَللَّذان ِ و اللَّذا ( بحذف نون ) واللَّذان ِ ( بتشدید نون ) و جمع آن اَلَّذین َ و اللاؤون و اللاؤو و الذی ( بحذف نون ) است و بعضی از عرب اللذون در حالت رفع و الذین در حالت نصب و جر استعمال میکنند و مصغر الذی ، اَللَّذَیّا و در تثنیه مصغر اَللَذَیّان ِ و اَللَذَیّون َ و همچنین در مؤنث آن اَللَّتَیّان ِ و اَللَّتَیّات گویند. ( از اقرب الموارد ). || الذی لا اسم له. رجوع به لا اسم له شود.

الذی . [ اَل ْ ل َ ] (ع اِموصول ) آن مرد که . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن مذکرکه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). || آنکه . (منتهی الارب ). آنچه . که . آنچنان کسی که . آن چنان چیزی که . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد آمده : الذی اسم موصول است و برای وصف معرفه ها بوسیله ٔ جمله وضع شده ، و بصورتهای اللَّذِ و اَللَّذْ و اَللَّذی ُ و اَللَّذی ﱡ و اَللَّذی ِّ و لَذی نیز آمده است ، مؤنث آن التی و مثنای آن اَللَّذان ِ و اللَّذا (بحذف نون ) واللَّذان ِّ (بتشدید نون ) و جمع آن اَلَّذین َ و اللاؤون و اللاؤو و الذی (بحذف نون ) است و بعضی از عرب اللذون در حالت رفع و الذین در حالت نصب و جر استعمال میکنند و مصغر الذی ، اَللَّذَیّا و در تثنیه ٔ مصغر اَللَذَیّان ِ و اَللَذَیّون َ و همچنین در مؤنث آن اَللَّتَیّان ِ و اَللَّتَیّات گویند. (از اقرب الموارد). || الذی لا اسم له . رجوع به لا اسم له شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَدِهِ: دستش (برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی اموری هستند که از شؤون مربوط به دست میباشند ، مانند انفاق و س...
معنی یَدِیَ: دستم (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن معانی...
معنی بَیْنَ أَیْدِیکُمْ: پیش روی شما - جلوی شما - در مقابلتان(در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن با...
معنی بَیْنَ أَیْدِینَا: پیش روی ما - جلوی ما - در مقابل ما (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن بای...
معنی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ: پیش روی آنان (در اصل "أَیْدِین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بَیْنَ أَیْدِیهِمْ"بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دا...
معنی بَیْنَ یَدَیْ: پیشاپیش - پیش از(در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است در عباراتی نظیر"بین یدیه "بین دو دست استعاره از پیش رو ، مقابل یا آینده می باشد.برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند مع...
معنی بَیْنَ یَدَیَّ: پیش از من (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن ...
معنی بَیْنَ یَدَیْهِ: پیش از خود (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار میرود . چون آن...
معنی بَیْنَ یَدَیْهَا: روبروی آن - در حضور آن (در اصل "یدین"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گردیده است . برای کلمه ید معانی زیادی غیر از دست ذکر کردهاند ، و لیکن باید دانست که این کلمه دارای چند معنا نیست بلکه تنها به معنای دست است و در سایر معانی بطور استعاره بکار می...
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
ریشه کلمه:
الذی (۳۰۴ بار)

اسم موصول مذکّر جمع آن در قرآن فقط الذین آمده ناگفته نماند محلّ الّتی و الّذی، مادّه (ل ت ی - ل ذ ی) بود چنانچه که در اقرب الموارد است ولی ما ترتیب المعجم المفهرس را مراعات کردیم.

پیشنهاد کاربران

ذی ال اضافه
چه نوع اضافه ای است

الذی:�کسی که�

کسی که

کسی که ( مذکر )


کسی که یا کسی

کسی که یا که

کسی که یاکسی ( مذکر )

که یا کسی که

الذی آن ( مونث )

قربانعلی جفنگ زاده تبری قمبل آبادی سفلی اصل، که، برای خودش، کسی، بود.
منبع: غلام عمه، از اهالی قله های درپیتی حوالی، که البته در باره نظر وی بین اهل فن اختلافات زیادی است که از عهده مختصر مضمون این متن خارج است.

یا کسی که یا کسی


کلمات دیگر: