تلاطم کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بر هم خوردن شوریدگی کردن
لغت نامه دهخدا
تلاطم کردن. [ ت َ طُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برهم خوردن. شوریدگی کردن. آشوب کردن. شورش کردن :
محیط تشنه لبیها چنان تلاطم کرد
که کشتی دل ما را به آن کنار انداخت.
محیط تشنه لبیها چنان تلاطم کرد
که کشتی دل ما را به آن کنار انداخت.
تنها ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: