کلمه جو
صفحه اصلی

موفقی

فرهنگ فارسی

موفق بودن توفیق .
محمد بن محمد موفقی کاتب نزیل مصر محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار ٠

لغت نامه دهخدا

موفقی. [ م ُ وَف ْ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به الموفق ابی احمدبن المتوکل ولیعهد المعتمد علی اﷲ. ( از لباب الانساب ). || ( اِخ ) نهر بزرگی است و قسمت عمده اش در چمنزارها واقع شده و آن منسوب است به موفق ابواحمدبن متوکل پدر معتضد خلیفه عباسی. ( از معجم البلدان ).

موفقی. [ م ُ وَف ْ ف َ ] ( اِخ ) محمدبن محمد موفقی. کاتب نزیل مصر. محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار و از پدرش ابوالحسین عبدالکریم بن احمدبن ابوجدار الصواف روایت دارد و ابومحمد عبدالعزیز نخشبی از او روایت کرده است. ( از لباب الانساب ).

موفقی . [ م ُ وَف ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن محمد موفقی . کاتب نزیل مصر. محدثی بود سخت بخشنده و نیکوکار و از پدرش ابوالحسین عبدالکریم بن احمدبن ابوجدار الصواف روایت دارد و ابومحمد عبدالعزیز نخشبی از او روایت کرده است . (از لباب الانساب ).


موفقی . [ م ُ وَف ْ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب است به الموفق ابی احمدبن المتوکل ولیعهد المعتمد علی اﷲ. (از لباب الانساب ). || (اِخ ) نهر بزرگی است و قسمت عمده اش در چمنزارها واقع شده و آن منسوب است به موفق ابواحمدبن متوکل پدر معتضد خلیفه ٔ عباسی . (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: