کلمه جو
صفحه اصلی

امش

فرهنگ فارسی

شتری که چشم آن سپیدی بر آورده باشد

لغت نامه دهخدا

امش. [ اَ م َ ش ش ] ( ع ص ) شتری که چشم آن سپیدی برآورده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مُش . ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: