رانه
فارسی به انگلیسی
drift, driftage
فرهنگ فارسی
دستگاهی که دادهها را از روی افزارۀ ذخیرهسازی میخواند یا بر روی آن مینویسد
لغت نامه دهخدا
رانه.[ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) رانج. نارگیل. ( ناظم الاطباء ). جوزهندی باشد که آن را نارگیل نیز خوانند و معرب آن رانج است. || گیاهی است شبیه سیر که میپزند و میخورند. ( از شعوری ج 2ورق 14 ) ( از ناظم الاطباء ).
رانه. ( ص نسبی ، اِ ) شلوار و جامه ای که بر ران پوشند. ( از شعوری ج 2 ورق 14 ). شلوار. ( ناظم الاطباء ).
رانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) رانا. رانه ظاهراً همان راناست که بلغت هندی لقب شاهزادگان راجگانست. ( لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 325 ). راجه. ( ناظم الاطباء ) :
بهرامشه بکینه من چون کمان کشید
کندم بکینه از کمر او کنانه را
پشتی خصم گرچه همه رای و رانه بود
کردم بگرز، خرد، سر رای و رانه را.
رانه. [ ن َ ] ( اِخ ) شهری بوده بناکرده حارث بن قیس ( حارث الرایش ) ملقب و معروف به تبع اول ازسلاطین یمن. ( از حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 92 ).
رانه . (ص نسبی ، اِ) شلوار و جامه ای که بر ران پوشند. (از شعوری ج 2 ورق 14). شلوار. (ناظم الاطباء).
رانه . [ ن َ ] (اِخ ) شهری بوده بناکرده ٔ حارث بن قیس (حارث الرایش ) ملقب و معروف به تبع اول ازسلاطین یمن . (از حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 92).
بهرامشه بکینه ٔ من چون کمان کشید
کندم بکینه از کمر او کنانه را
پشتی خصم گرچه همه رای و رانه بود
کردم بگرز، خرد، سر رای و رانه را.
سلطان علاءالدین غوری (از لباب الالباب ).
رانه . [ ن َ / ن ِ ] (نف ، اِ) از این کلمه که مرکب از مفرد امر حاضر راندن است + هاء، علامت اسم آلت ، چون کلمه ٔ مناسبی بر سر آن افزایند میتوان اسم آلت ساخت . (یادداشت مؤلف ).
رانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) رانج . نارگیل . (ناظم الاطباء). جوزهندی باشد که آن را نارگیل نیز خوانند و معرب آن رانج است . || گیاهی است شبیه سیر که میپزند و میخورند. (از شعوری ج 2ورق 14) (از ناظم الاطباء).
دانشنامه آزاد فارسی
نهشت مخلوطی از رس، شن، ماسه، قلوه سنگ های حمل شده و انباشته شده بر اثر عمل یخچال های طبیعی. رانۀ لایه بندی شده یا رودخانه ای ـ یخچالی را آب های جاری و درنتیجۀ ذوب یخ های یخچال طبیعی حمل می کنند. آب جاری ذرات را دانه بندی می کند و معمولاً لایه های ذرات درشت تر در نواحی نزدیک تر به مبدأ انباشته می شوند. یخ نهشته یا رُس گرداله سنگی، که بخش عمدۀ رانه را تشکیل می دهد، لایه بندی نمی شود و از توده های نامنظم سنگ هایی تشکیل می شود که اندازه های متنوعی دارند. یخ نهشته را مستقیماً یخچال پدید می آورد و جریان آب نقشی در آن ندارد. رانه ممکن است به شکل های متفاوت، ازجمله تپۀ یخچالی، پشتۀ یخچالی پشتۀ یخ رفتی یخرفت یا دشت برون شستی باشد. ضخامت آن نیز در محل های گوناگون بسیار متفاوت است و به عوامل توپوگرافیکی (موضع شناختی) وابسته نیست. حضور رانه ها نقش مؤثری در اثبات وجود دوره هایی دارند که طی آن ها، بخش اعظم سطح خشکی ها را یخچال های طبیعی پوشانده بود. بخش عمدۀ قارۀ اروپا و امریکای شمالی را رانه ها پوشانده اند.
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
●●●
این واژه را از ماده ی 《ران》 ( ریشه ی فعل راندن ) ه در فارسی ساخته ایم.
داریوش آشوری
پانوشت کتاب فراسوی نیک و بد ( فریدریش نیچه ) صفحه ی ۳۳
سوق دهنده