کلمه جو
صفحه اصلی

ربابی

فرهنگ فارسی

مندود بن عبدالله شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند .

ویژگی بخش یا اندامی با لَپ‌های کم‌وبیش‌شانه‌ای در گیاهان که لَپ انتهایی آن از لَپ‌های دیگر بزرگ‌تر باشد


لغت نامه دهخدا

ربابی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به رَباب. رباب نواز. عَوّاد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). سازنده و نوازنده رباب. ( ناظم الاطباء ). آنکه با رباب سر و کار دارد خواه به ساختن و خواه به نواختن :
صبحگه آن نغمه چمچه حلیمی بر حلیم
بر بگوشم خوشتر از زخمه ٔربابی بر رباب.
حکیم سوری ( تقی دانش ).

ربابی. [ رِ ] ( ص نسبی ) قبیله ٔمنسوب به تیم الرباب را گویند. ( از انساب سمعانی ).

ربابی. [ رَ ] ( اِخ ) مندودبن عبداﷲ. شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رجوع به ابوبکر ربابی شود.

ربابی . [ رَ ] (اِخ ) مندودبن عبداﷲ. شخصی بوده که در معرفت فن رباب نوازی بدو مثل زنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به ابوبکر ربابی شود.


ربابی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رَباب . رباب نواز. عَوّاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده و نوازنده ٔ رباب . (ناظم الاطباء). آنکه با رباب سر و کار دارد خواه به ساختن و خواه به نواختن :
صبحگه آن نغمه ٔ چمچه ٔ حلیمی بر حلیم
بر بگوشم خوشتر از زخمه ٔربابی بر رباب .

حکیم سوری (تقی دانش ).



ربابی . [ رِ ] (ص نسبی ) قبیله ٔمنسوب به تیم الرباب را گویند. (از انساب سمعانی ).


فرهنگستان زبان و ادب

{lyrate} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی با لَپ های کم وبیش شانه ای در گیاهان که لَپ انتهایی آن از لَپ های دیگر بزرگ تر باشد


کلمات دیگر: