کلمه جو
صفحه اصلی

درزگیری

مترادف و متضاد

sedimentation (اسم)
ته نشینی، لایه گذاری، رسوب سازی، درزگیری، عمل یا فعالیت رسوبی، لای گیری

فرهنگ فارسی

بستن تمام شکاف‌ها و منافذ ظرف به‌نحوی‌که هیچ ارتباطی میان محتوی ظرف و محیط خارج وجود نداشته باشد


لغت نامه دهخدا

درزگیری. [ دَ ] ( حامص مرکب )درز گرفتن. مربوط کردن و کمال وصل کردن دو چیز را با هم. ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به درز گرفتن شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{sealing} [علوم و فنّاوری غذا] بستن تمام شکاف ها و منافذ ظرف به نحوی که هیچ ارتباطی میان محتوی ظرف و محیط خارج وجود نداشته باشد


کلمات دیگر: