شکستگی سر که به استخوان رسد ٠
موضحه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( موضحة ) موضحة. [ ض ِ ح َ ] ( ع اِ ) شکستگی سر که به استخوان رسد. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آن شکستگی سر که استخوان را برهنه کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). تفرق اتصالی در سر که از غشاء تجاوز کند و استخوان پیدا آید. شکستگی سر که استخوان را پیدا کند. ( یادداشت مؤلف ). آن جراحت سر که استخوان پیدا کند. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ).
موضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع اِ) شکستگی سر که به استخوان رسد. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). آن شکستگی سر که استخوان را برهنه کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تفرق اتصالی در سر که از غشاء تجاوز کند و استخوان پیدا آید. شکستگی سر که استخوان را پیدا کند. (یادداشت مؤلف ). آن جراحت سر که استخوان پیدا کند. (دهار) (مهذب الاسماء).
کلمات دیگر: