هوا , هر چيز شبيه هوا(گاز , بخار) , باد , نسيم , جريان هوا , نفس , شهيق , استنشاق , نما , سيما , اوازه , اواز , اهنگ , بادخور کردن , اشکار کردن
هواء
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
هواء. [ هََ ] ( ع اِ ) میان آسمان و زمین. ج ، اهویة. || ( ص ) خالی هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بددل. ( منتهی الارب ). ترسو. که دلش از جرأت تهی است. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) میل و رغبت و طرفداری : چون منتصر بدان حدود رسید به هواء دولت او برخاست. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی هَوَاءٌ: خالی (مراد از هوا فضائی است که از هر چیز خالی باشد ، همچنانکه در جمله افئدتهم هواء : دلهایشان خالی است به این معنا آمده)
ریشه کلمه:
هوی (۳۸ بار)
ریشه کلمه:
هوی (۳۸ بار)
wikialkb: هَوَاء
کلمات دیگر: