شیخ جنید صفوی (درگذشت ۸۶۰ قمری) از مشایخ صفویه و پدر شیخ حیدر و پدربزرگ شاه اسماعیل یکم (مؤسس پادشاهی صفویه) است، که پس از وفات شیخ ابراهیم، جانشین وی شد.
وی که از سوی مریدان، مرشد کامل و صاحب سجاده ولایت خوانده می شد، موقع را برای این خروج که مریدانش از مدتها پیش طالب آغاز آن بودند، مناسب یافت. در این میان، ناخرسندی عمویش جعفر که ظاهراً خود را برای تصدی این مقام اولی می دانست، هرچند وی را برای پرهیز از درگیری با جهانشاه قراقویونلو، به ترک اردبیل تشویق و الزام نمود، اما به شیخ جنید در تهیه مقدمات اسباب این خروج کمک کرد.
شیخ جنید چندی در سوریه، ترابوزان و سایر بلاد عثمانی سر کرد و سرانجام با جمع مریدانش که حدود پنج هزار نفر می شدند، در نواحی آمد آناتولی به اوزون حسن، سرکرده آق قویونلو پیوست «۸۱۶ ق / ۱۴۵۶ م». اوزون حسن، خواهر خود خدیجه بیگم را به عقد ازدواج شیخ جنید جوان درآورد و حتی به او اجازه داد، تا در قلمرو آق قویونلو از جانب خود خلفایی برای نشر دعوت و تعلیم طریقت صفوی گسیل دارد.
شیخ جنید، چندی بعد برای زیارت مقبره اجدادی به اردبیل بازگشت، اما کثرت مریدانش که در بیرون شهر خیمه زده بودند، موجب ترس و توهم جهانشاه قراقویونلو و عموی خود شیخ جعفر شد. شیخ جنید، چون جهانشاه و جعفر را بر ضد خویش متحد دید، ادامه اقامت در شهر اجدادی خود را مشکل یا بی فایده یافت؛ پس از اردبیل بیرون و با عده ای انبوه از صوفیان و جان نثاران خویش به قصد جهاد با «کفار» چرکس عازم قفقاز شد. اما شیروان شاه خلیل سلطان که عبور شیخ از قلمرو خود را مایه تنزل قدرت خویش و مغایر با امنیت ولایت شیروان می دید، اجازه عبور به شیخ را نداد. شیخ جعفر، عموی جنید هم طی نامه ای محرمانه که به شیروانشاه نوشت او را به شدت از احتمال سوء قصد توسط جان نثاران شیخ جنید ترساند. حتی جهانشاه هم در این باره وی را به مقاومت در مقابل شیخ صوفی تشویق کرد. بالاخره در جنگی که روی داد، جنید کشته شد «۸۶۴ ق / ۱۴۶۰ م» و تلاش های صوفیان برای ادامه جهاد، در مقابل سرسختی شیروانشاه متوقف گردید. پس از شیخ جنید، پسر او شیخ حیدر، جانشین پدر شد.
وی که از سوی مریدان، مرشد کامل و صاحب سجاده ولایت خوانده می شد، موقع را برای این خروج که مریدانش از مدتها پیش طالب آغاز آن بودند، مناسب یافت. در این میان، ناخرسندی عمویش جعفر که ظاهراً خود را برای تصدی این مقام اولی می دانست، هرچند وی را برای پرهیز از درگیری با جهانشاه قراقویونلو، به ترک اردبیل تشویق و الزام نمود، اما به شیخ جنید در تهیه مقدمات اسباب این خروج کمک کرد.
شیخ جنید چندی در سوریه، ترابوزان و سایر بلاد عثمانی سر کرد و سرانجام با جمع مریدانش که حدود پنج هزار نفر می شدند، در نواحی آمد آناتولی به اوزون حسن، سرکرده آق قویونلو پیوست «۸۱۶ ق / ۱۴۵۶ م». اوزون حسن، خواهر خود خدیجه بیگم را به عقد ازدواج شیخ جنید جوان درآورد و حتی به او اجازه داد، تا در قلمرو آق قویونلو از جانب خود خلفایی برای نشر دعوت و تعلیم طریقت صفوی گسیل دارد.
شیخ جنید، چندی بعد برای زیارت مقبره اجدادی به اردبیل بازگشت، اما کثرت مریدانش که در بیرون شهر خیمه زده بودند، موجب ترس و توهم جهانشاه قراقویونلو و عموی خود شیخ جعفر شد. شیخ جنید، چون جهانشاه و جعفر را بر ضد خویش متحد دید، ادامه اقامت در شهر اجدادی خود را مشکل یا بی فایده یافت؛ پس از اردبیل بیرون و با عده ای انبوه از صوفیان و جان نثاران خویش به قصد جهاد با «کفار» چرکس عازم قفقاز شد. اما شیروان شاه خلیل سلطان که عبور شیخ از قلمرو خود را مایه تنزل قدرت خویش و مغایر با امنیت ولایت شیروان می دید، اجازه عبور به شیخ را نداد. شیخ جعفر، عموی جنید هم طی نامه ای محرمانه که به شیروانشاه نوشت او را به شدت از احتمال سوء قصد توسط جان نثاران شیخ جنید ترساند. حتی جهانشاه هم در این باره وی را به مقاومت در مقابل شیخ صوفی تشویق کرد. بالاخره در جنگی که روی داد، جنید کشته شد «۸۶۴ ق / ۱۴۶۰ م» و تلاش های صوفیان برای ادامه جهاد، در مقابل سرسختی شیروانشاه متوقف گردید. پس از شیخ جنید، پسر او شیخ حیدر، جانشین پدر شد.
wiki: شیخ جنید