to fan
باد زدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
نصیر
مترادف و متضاد
باد زدن، وزیدن بر
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تولید باد کردن برای خنک کردن خود یا دیگران .
لغت نامه دهخدا
باد زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) با بادبیزن و امثال آن هوا را بقصد خنک شدن بجنبش آوردن ، یا تیز کردن آتش. ترویح :
هر آنکسم که نصیحت همی کند بصبوری
بهرزه باد هوا میزند بر آهن سردم.
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش.
هر آنکسم که نصیحت همی کند بصبوری
بهرزه باد هوا میزند بر آهن سردم.
سعدی ( طیبات ).
رجوع به باد شود. || سوختن و تباه شدن زراعت یا میوه یا صیفی بر اثر وزیدن باد گرم ناملایم. در بوته ترنجیده و بی آب شدن آن : خیارها را امسال باد زد. بادنجانها را باد زده است.عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش.
سعدی ( بدایع ).
واژه نامه بختیاریکا
لا زِیدِن
کلمات دیگر: