برابر پارسی : استواندن، فرنودن
اثبات کردن
برابر پارسی : استواندن، فرنودن
فارسی به انگلیسی
to prove
ascertain, corroborate, demonstrate, prove, substantiate, validate, verify
فارسی به عربی
اکد , اید
( اثبات کردن(با دلیل ) ) تظاهر
( اثبات کردن(با دلیل ) ) تظاهر
اکد , ايد
مترادف و متضاد
ادعا کردن، اثبات کردن، حمایت کردن، دفاع کردن از، ازاد کردن، اظهار قطعی کردن
تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن
تصدیق کردن، اثبات کردن، بطور قطع اظهار داشتن، از روی یقین گفتن، بحق دانستن
نشان دادن، اثبات کردن، ثابت کردن، شرح دادن، تظاهرات کردن
اثبات کردن، ثابت کردن، عیار گرفتن، در امدن، نمونه گرفتن، محک زدن
اثبات کردن، تقویت کردن، تایید کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ثابت کردن تصدیق کردن . ۲ - ثبت نام در دیوان ( جیش ) کردن . ۳ - اقام. برهان کردن اقام. دلیل کردن دلیل آوردن .
لغت نامه دهخدا
اثبات کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ثابت کردن. تصدیق کردن. || ثبت نام در دیوان ( جیش ) کردن : دانسته آید که آن کسان را که بنوی اثبات کرده است [ حاجب غازی ] هم بر آن جمله که وی دیده است و کرده است بداشته آید. ( تاریخ بیهقی ). امیر مسعود دست تلک [ هندی ] گشاده گردانید که چون از برغوزک بگذرد هرچه خواهد کند از اثبات کردن هندوان. ( تاریخ بیهقی ).
فرهنگ فارسی ساره
فرنودن
پیشنهاد کاربران
پایوَر کردن
پای ( پایه ) + ور ( پسوند دارندگی و گردانندگی ) ، مانند گنجور، دانشور
- - - -
اثبات این نظریه کجاست؟
پایوری این نگره کجاست
پای ( پایه ) + ور ( پسوند دارندگی و گردانندگی ) ، مانند گنجور، دانشور
- - - -
اثبات این نظریه کجاست؟
پایوری این نگره کجاست
بیانگر بودن ، بیانش
گواه آوردن، نشان دادن
به اثبات رساندن
کلمات دیگر: