کلمه جو
صفحه اصلی

باروح

فارسی به انگلیسی

full of life, vivacious, [house] bright and cheerful, airy, alive


full of life, animate, vivacious, bright and cheerful, airy, alive

airy, alive


فارسی به عربی

بحیویة , جدید , سریع , شدید العاطفة , متحرک
بشکل مرح , متهوی

بحيوية , جديد , سريع , شديد العاطفة , متحرک


مترادف و متضاد

eupeptic (صفت)
بشاش، دارای هاضمه خوب، سهل الهضم، باروح، وابسته به گوارش یا هضم غذا

animate (صفت)
با روح، سرزنده، جاندار

brisk (صفت)
تند، تیز، زرنگ، چابک، چالاک، سریع، با روح، سرزنده، سرزنده و بشاش، چست، رایج، اراسته، پاکیزه، تیز هوش

airy (صفت)
پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی

soulful (صفت)
با روح، پر از احساسات

snappy (صفت)
تند، فعال، با روح، سرزنده، شیک، گاز گیر، جرقه دار

spunky (صفت)
با روح، غیور

slashing (صفت)
با روح، سرحال، شدید، بی امان، تخفیف زیاد

fresh (صفت)
اماده، جسور، با روح، سرد، خنک، زنده، شیرین، پر رو، خرم، سبز، تر و تازه، تازه، باطراوت، تازه نفس، با نشاط

lively (صفت)
با روح، زنده، سرزنده، سبک، جالب توجه، با سرور وشعف

animated (صفت)
با روح، سرزنده

allegro (صفت)
با روح، تند و با روح، نشاط انگیز

heartsome (صفت)
با روح، سرزنده، روح بخش، امیدوار، بشاش

peppery (صفت)
تند، با روح، تند و تیز، گرم، فلفلی، فلفل دار

breathy (صفت)
با روح، در معرض نسیم

racy (صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی

warm-blooded (صفت)
خون گرم، با روح

gaily (قید)
با روح، پر زرق و برق، با خوشحالی، با سرور و نشاط

فرهنگ فارسی

آنکه روان دارد
با صفا و خوشایند

لغت نامه دهخدا

باروح . (ص مرکب ) جاندار. آنکه روان دارد.


باروح. [ رَ / رو ] ( ص مرکب ) باصفاو خوش آیند. ( ناظم الاطباء ). دلگشا : صحبتی بود بغایت باروح و خوش و مجلس قوی دلکش. ( انیس الطالبین نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || گشاده.عریض. پهناور: خانه باروح. || مسرور. فَرِح. فَرِحَه. ( کازیمیرسکی ). بشاش. شنگول. بانشاط.

باروح. ( ص مرکب ) جاندار. آنکه روان دارد.

باروح . [ رَ / رو ] (ص مرکب ) باصفاو خوش آیند. (ناظم الاطباء). دلگشا : صحبتی بود بغایت باروح و خوش و مجلس قوی دلکش . (انیس الطالبین نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). || گشاده .عریض . پهناور: خانه ٔ باروح . || مسرور. فَرِح . فَرِحَه . (کازیمیرسکی ). بشاش . شنگول . بانشاط.


فرهنگ عمید

۱. باصفا، دلگشا، بانشاط.
۲. خوشایند.


کلمات دیگر: