کلمه جو
صفحه اصلی

یک وجب

فارسی به عربی

ید

مترادف و متضاد

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

span (اسم)
ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین

فرهنگ فارسی

بدرازی یک وجب وبقدریک وجب .


کلمات دیگر: