کلمه جو
صفحه اصلی

یک نواختی

فارسی به انگلیسی

monotonousness, monotony, monotone, monotony, sameness, uniformity, tedium, monotonousness

فارسی به عربی

رتابة , ممل

مترادف و متضاد

humdrum (صفت)
مبتذل، یک نواختی

stereotypy (صفت)
یک نواختی

tedium (اسم)
بیزاری، دل تنگی، خستگی، ملالت، یکنواختی

uniformity (اسم)
یکسانی، یکنواختی، یکریختی، متحدالشکلی

monotony (اسم)
یکنواختی، بی تنوعی، یکاهنگی، بی زیر وبم

فرهنگ فارسی

۱- یک سان بودن . ۲- یک آوابودن .

لغت نامه دهخدا

یک نواختی. [ ی َ / ی ِ ن َ ] ( حامص مرکب ) یک دستی. همواری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به همواری و یک دستی شود.

پیشنهاد کاربران

dailiness


کلمات دیگر: