کلمه جو
صفحه اصلی

اجتماعی


مترادف اجتماعی : مدنی، جمعی، همگانی، معاشرتی

متضاد اجتماعی : انفرادی

برابر پارسی : گروهی، همبودین، همبودی

فارسی به انگلیسی

sociable, social, societal, sociological, gregarious

social, gregarious


gregarious, sociable, social, societal, sociological


فارسی به عربی

اجتماعی , جماعی , جمهوری , غش , مدنی

عربی به فارسی

انسي , دسته جمعي , وابسته بجامعه , اجتماعي , گروه دوست , معاشرتي , جمعيت دوست , تفريحي


مترادف و متضاد

collective (صفت)
انبوه، بهم پیوسته، اجتماعی، جمعی، اشتراکی، مشاع

social (صفت)
معاشرتی، اجتماعی، جمعیت دوست، دسته جمعی، تفریحی، انسی، وابسته بجامعه، وابسته به اجتماع، گروه دوست

ecclesiastic (صفت)
مربوط به کلیسا، اجتماعی

public (صفت)
اشکار، اجتماعی، عمومی، همگانی، همگان، ملی

civic (صفت)
شهری، مدنی، اجتماعی

republican (صفت)
اجتماعی، جمهوری، گروهی، جمهوری خواه

social-minded (صفت)
اجتماعی، دارای عقیده سوسیالیستی، دارای افکار اجتماعی، در فکر جامعه

مدنی ≠ انفرادی


جمعی، همگانی


معاشرتی


۱. مدنی
۲. جمعی، همگانی
۳. معاشرتی ≠ انفرادی


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اجتماع مقابل فردی . ۱ - کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند موئ سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها. ۲ - کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است . ۳ - طرفدار اجتماع سوسیالیست . یا کارهای اجتماعی . کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به اجتماع ، ۱ - همگانی ، عمومی . ۲ - کسی که آداب معاشرت را می داند.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به اجتماع.
۲. [عامیانه] خوش برخورد و آداب دان: آدم اجتماعی.
۳. (سیاسی ) = سوسیالیست

فرهنگ فارسی ساره

همبودی، همبودین


پیشنهاد کاربران

همخو - همخوئی
- - - -
همبودین ( social )

کۆمەڵایەتی ( سۆرانی )

همگانی

مردمی

همگانی نادرست زیرا به مانای عمومی است

هازمانی

اجتماعی به معنی
خوش رفتاری بامردم
خوش اخلاقی بامردم
( آداب معاشرت )
یا ساده تر می توانیم اجتماعی بودن یعنی رفتار صحیح بامردم
ورعایت کردن حقوق آنها۰


گشاده مشرب ( آدم اجتماعی و غیر منزوی )


کلمات دیگر: