احتمالی
فارسی به انگلیسی
probable, contingent, eventual
assumed, chance, likely, possible, presumptive, probable, prospect, tentative, touch-and-go, uncertain
فارسی به عربی
محتمل , من المحتمل , نهائی
مترادف و متضاد
جسور، گستاخ، فرضی، احتمالی
باور کردنی، محتمل، احتمالی، امر احتمالی
باور کردنی، محتمل، احتمالی، راست نما
مشروط، شرطی، احتمالی، موکول بانجام شرطی، مشروط بشرایط معینی
احتمالی
فرهنگ فارسی
( صفت ) محتمل کاری یا پیشامدی که وقوع آن مورد تصور باشد .
پیشنهاد کاربران
گمان برانگیز
بجای واژه ی �احتمالی�، چه در گفتار و چه در نوشتار، می توان آمیخته واژه ی پارسی �گمان برانگیز� را بکار برد.
بجای واژه ی �احتمالی�، چه در گفتار و چه در نوشتار، می توان آمیخته واژه ی پارسی �گمان برانگیز� را بکار برد.
احتمالی یا محتمل = گمان ورزانه، گمان انگیز ( گمان بر انگیز )
شدنی، پیش بینی شدنی، . . .
کلمات دیگر: