بادکردگی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
زغب
مترادف و متضاد
بادکردگی، کرک، خواب
بادکردگی، پف کردگی
بادکردگی، نفخ، انبساط
بادکردگی، بر امدگی، تورم، قلنبگی
بادکردگی، بر امدگی، تورم، قلنبگی
بادکردگی، ورم، اماس
تکبر، بادکردگی، بر امدگی، اماس، تورم
باد، بادکردگی، ورم، اماس، طمطراق، تورم
فرهنگستان زبان و ادب
{blowing} [علوم و فنّاوری غذا] ← دیربادکردگی
{swell} [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی های حجیم و نامنظم معمولاً زبر و کشیده بر روی سطوح داخلی و خارجی و گوشه های قطعۀ ریختگی
{swell} [مهندسی مواد و متالورژی] برجستگی های حجیم و نامنظم معمولاً زبر و کشیده بر روی سطوح داخلی و خارجی و گوشه های قطعۀ ریختگی
پیشنهاد کاربران
پف، تورم
کلمات دیگر: