کلمه جو
صفحه اصلی

اچار


برابر پارسی : ( آچار ) دست ابزار

فارسی به انگلیسی

screw-driver, wrench, spannerr, tool, dressing, seasoning, hickey, dip, spanner, spnner, plckles

فارسی به عربی

مفتاح , مفک

مترادف و متضاد

complex (اسم)
مجموع، مجموعه، هم تافت، عقده، گروهه، اچار

wrench (اسم)
تند، اچار، چرخش، اچار فرانسه، عمل تند و وحشیانه، نقشه فریبنده

spanner (اسم)
اچار، مهره پیچ، مهرهگشا، بندقیقاجی، گلنگدن، وجب کننده

فرهنگ فارسی

( آچار ) ( اسم ) ۱- کلید هر قفل . ۲ - آلتی فلزی که بوسیل. آن مهره های آهنین را باز کنند . ۳ - قلم حکاکی درفش یا سنبک حکاکی . یا آچار پیچ گوشتی . آلتی فلزی که بوسیل. آن پیچ را باز کنند.
پرورده ها و ترشی ها در آب لیمو و سرکه و امثال آن کلید

فرهنگ معین

( آچار ) ( اِ. ) ۱ - تُرشی ، چاشنی . ۲ - زمین پست و بلند و سراشیب . ۳ - درهم آمیخته .
[ تر. ] ( اِ. ) آلتی فلزی که به وسیلة آن مهره های آهنین را باز کنند یا ببندند و انواع مختلف دارد: چهارسو، دو سر، شمع ، شلاقی ، آلن و غیره .

لغت نامه دهخدا

( آچار ) آچار. ( اِ ) پرورده ها و ترشی ها در آب لیمو و سرکه و امثال آن. ترشی. چاشنی : این مرد... آچارها و کامه ها نیکو ساختی... امیر وی را بنواخت و گفت از گوسفندان خاص پدرم وی بسیار داشت... یله کردم بدو. ( تاریخ بیهقی ).
آچار خدای است مزه وْ بوی خوش و رنگ
با سیب و ترنج آمد و جوز و بهی و نار.
ناصرخسرو.
آچار سخن چیست معانی و عبارت
نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار.
ناصرخسرو.
نمی بینی کز آن آچار اگر خاکی تهی ماند
ترا ای خاک خور، آن خاک بی آچار نگْوارد.
ناصرخسرو.
چو آچار است لفظ فارس درخورد
که بی آچار چیزی کم توان خورد.
امیرخسرو دهلوی.
|| مطلق میوه ها و ترشی ها و مربَّیات و ریچار و ریصار و خوشاب که برای تیز کردن اشتها خورند :
ز آچارها هرچه باشد عزیز
ترنج و به و نار و نارنج نیز.
نظامی.
|| در فرهنگها این کلمه را به معنی زمین سراشیب و پست و بلند ضبط کرده و این بیت را شاهد آورده اند :
زمینی نیست در عالم سراسر
از این پژمرده تر زین بس عجب تر
دو گونه جای باشد صعب و دشوار
یکی دریا دگر آچار و کهسار.
( ویس و رامین ).
|| ( ص ) درهم آمیخته و ضم کرده. ( برهان ).
- آجیل آچار ؛ آجیل که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند.

آچار. ( ترکی ، اِ ) ( ظ. از آچمق ترکی گشودن ) کلید. دست افزار فلزین که بدان چوب پنبه شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند.

فرهنگ عمید

( آچار ) ۱. ترشی.
۲. هر چیز خوردنی که آن را در آب لیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار.
۳. چاشنی: آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷ ).
ابزار فلزی برای بازوبسته کردن پیچ و مهره.

دانشنامه عمومی

به نوع چاشنی گفته می شود که در استان سیستان و بلوچستان مورد استفاده قرار می گیرد


آچار. آچار وسیله ای برای باز و بسته کردن پیچها است.دستهٔ دراز این ابزار اهرمی برای زیاد شدن گشتاور است.
آچار در شکل های مختلفی عرضه می شود که مهم ترین آنها عبارت اند از: آچار دوطرفه، آچار رینگ، آچار فرانسه، آچار شلاقی، آچار آلن، آچار بکس، آچار بادی، آچار چاکنیت دار، آچارستاره ای، آچارکلاغی و….
آچار وام واژه ای است که در زبان ترکی ریشه دارد. در لغت نامهٔ دهخدا آن را این گونه معرفی کرده است: «دست افزار فلزین که بدان چوب پنبهٔ شیشه و پیچ و مهره های آهنین را باز کنند»

گویش مازنی

۱کلید ۲آچار


/ochaar/ کلید - آچار

پیشنهاد کاربران

آچار رادیاتور
آچار رادیاتور یکی از ابزارهای ساده لوله کشی است و از آن برای سفت و شل کردن شیر و فلکه های رادیاتور استفاده می شود.

در زبان ترکی استانبولی می شود: آناهتار

با عرض سلام وادب خدمت هم میهنان گرامی وعزیز ایران اسلامی
دوستان همانطور که مستحضرید غالبا کلمه آچار بصورت ترکیبی مورد استفاده قرار میگیرد من جمله ( آچار فرانسه. آچار آلن. آچارچرخ . آچار کلاغی وآچار نمره۶ الی ۴۸. ۵۲ وامثالهم ) که معنی بازکننده میدهند باز کننده فرانسه . باز کننده چرخ. باز کننده کلاغی وغیره پس نتیجتا معنی آچار به معنی باز کننده میباشد که از کلمات اصیل ترکی میباشد بدون تردید. حتی قدیمیها ونیز امروزه هم دربعضی نقاط ترک نشین بجای کلیدویا سوییچ از آچار استفاده می کنند که باز معنی باز کننده میدهد پس بی شک کلمه آچار به معنای باز کننده هست وبس
والسلام.

این کلمه به هیچ وجه ترکی نمی باشد آچار در ترکی به معنای باز کننده نیست متاسفانه حتی دوستان ترک معنی کلمه در ترکی را عوض می کنند آچار در ترکی فعل پرسشی باز می کند به فارسی روانتر آیا باز می کند ؟است مسلما یک فعل به عنوان اسم بکار نمی رود

آچار کلمه ای است ترکی که با افزوده شدن پسوند ـار به ریشه فعل درست شده است. پسوند ـار یا ـَر که منفی آن ـماز یا ـمَز است در زبان ترکی دو کاربرد دارد:
1. از ریشه فعل اسم می سازد این اسامی را می توان اسامی اوزان فعال، فعاله، فعول عربی مقایسه کرد:
یاشار ( زیستا ) ، سولماز ( پژمرده نشونده ) ، داشینماز مال لار ( اموال غیر منقول ) ، یانارداغ ( آتشفشان ) و. . .
2. این پسوند همچنین به عنوان پسوند زمان حال کامل مورد استفاده است ( این زمان معنی معمولاً، همیشه و در حالت منفی معنی هرگز می دهد ) :
سو یوز درجه ده قاینار. ( آب ( معمولاً ) در صد درجه می جوشد. )
گونش دوغودان دوغار ، باتیدا باتار. ( خورشید ( همیشه ) از شرق طلوع می کند و در غرب غروب می کند. )
آتام ساریمساق یئمز. ( پدرم سیر نمی خورد. )

با تشکر. مجید عزمی. مدرس ترکی آذربایجانی و ترکی استانبولی جهاد دانشگاهی استان آذربایجان شرقی


در جواب دوست خوبمون آقای مجید عزمی چگونه آچار که در ترکی یک فعل پرسشی است جای فاعل را گرفته است آچار چگونه ترکی شده وقتی همگی می دانیم نمی توان از یک فعل به جای فاعل استفاده کرد نکند این هم از اعوجات زبان سوم دنیا ترکی است که یک ریشه با یک پسوند پرسشی در ترکی ناگهان قهرمانانه نقش ابزار و اسم را به خود می گیرد

وقتی کسی میگه آچار نشو به این معناست که گیرِ بیخود و بی جهت نده.

آچار در لهجه سیستانی نوعی ادویه بسیار خوشمزه میباشد که مردم سیستان در پختن غذا از آن استفاده میکنند
طرز تهیه ودرست کردن آن
با آردکردن گندم آب پز شده و مخلوط پیاز چرخ شده و مخلوط آسیاب شده گشنیز شوید زردچوبه گلپر
فلفل سیاه زیره سیاه و زیره سبز وجوزهندی و پودرپاپریکا
و مخلفات دیگر آنها را بصورت دایره ای یا بیضی شکل در اورده وچند روز در هوای آزاد گذاشته تا خشک شود پس از خشک شدن میتوان به مقدار لازم به عنوان چاشنی و ادویه از آنهادر غذا استفاده کرد
استفاده از ادویه آچار در آبگوشت طعم بسیار لذیذی به آبگوشت میدهد که آبگوشت زابل یکی از خوشمزه ترین آبگوشتهای ایران میباشد

در اینکه آچار کلمه ترکی هست جای هیچ بحثی نیست ولی میخواستم در جواب آقای رسول بگم که تو رو خدا اصلا خودت فهمیدی چی بلغور کردی عزیزم یه کم فکر کن نذار مغزت آکبند بمونه

به همه گونه اش چه فلزی و چه خوراکی فارسی است و به معنی درخورد است ونه باز کردن چیزی یا اشتها - کلیداچار یعنی کلیدخورا و درخور

آچار به معنی ترشی نیست اما ترشی اچار است چوندرخورد خوراک است و اشتها را باز می کند - کلید اچار یعنی یعنی کلید در خورد
چو آچار است لفظ فارس درخورد
که بی آچار چیزی کم توان خورد.
امیرخسرو دهلوی.
دوسیتی که فعلهای ترکی را اورد هیچ کدام از ان فعلهای وزن و شکل اچار را نداشتند


با سلام امروز دنبال لغت آچار بودم که نظرات عزیزان را هم خواندم، اصلن چه زبان ترکی زبان سوم و یا سی ام دنیا باشد در ترکی بودن کلمه، ، آچار ، ، شکی نیست که معنی و مفهوم آن باز کننده می باشد. و از طرفی زبان مفاهمه است که گوینده چیزی بگوید و یا اشارتی بکندکه شنونده و طرف مقابل او منظورش را بفهمداعلب در زبان اشاره ما وقتی شانه ها را بالا می اندازیم مخاطب میفهمد که ما میگوییم بمن چه وبسیاری اشارات دیگر .
زبان ها بر اساس اقتصاد قوی صاحبان زبان قدرت پیدا میکنند و زبان هایی با اقتصاد ضعیف مجبور به از بین رفتن هستند، همدیگر را دوست داشته باشیم چون فقط انسانیت ماندگار است. درود بر شما

از فعل ترکی "آچماق" به معنی باز کردن ، گشودن گرفته شده است
که اسم "آچار" از آن مشتق شده است

از طرفی "ar" یا "er" یک پسوند ترکی است :

۱ - پسوند فعل ساز : مانند "یاش" به معنی خیس و "یاشارماق" فعل به معنی خیس شدن

۲ - پسوند اسم ساز : مانند یازار به معنی نویسنده از فعل یازماق به معنی نوشتن یا "آزار" به معنی مریضی ، اذیت از فعل آزماق به معنی مرض جسمی گرفتن ( حیوان و. . ) ، گمراه شدن ، دچار انحراف فکری یا مرض روحی روانی شدن ( انسان )

۳ - پسوند صفت ساز : مانند "آخار" به معنی جاری ، روان از فعل "آخماق" به معنی جاری شدن یا کلمه "یاشار" به معنی جاوید از فعل "یاشاماق" به معنی زنده بودن ، زندگی کردن

۴ - پسوند زمان: که مفهوم استمرار را به ریشه فعل می افزاید مانند:
یازارام یاخشی یعنی می نویسم باشه
منیم یریمه سن گدرسن یعنی به جای من تو می ری
توجه داشته باشید این پسوند پسوند پرسشی ساز جمله نیست

۵ - پسوند متعددی ساز فعل : مانند" gitmek " به معنی رفتن ، از بین رفتن ، برطرف شدن که از آن فعل متعددی gidermek به ازبین بردن ، برطرف کردن ، حذف کردن به دست می آید

۶ - پسوند مکان ساز : که از کلمه "yer" به معنی جا، مکان ، زمین گرفته شده است که به معنی جا ، بخش ، قسمت ، مکان و. . . می باشد
مانند : کلمه " ich" یا "ایچ" که به معنی درون یا داخل می باشد و از آن کلمه " icher" ( ایچر ) یا "icheri" ( ایچری ) به معنی بخش داخلی ، قسمت درون ، جایی در درون چیزی و. . . می باشد

از دیگر مشتقات فعل "آچماق" :
آچما : عمل یا فرآیند باز کردن یا گشودن
آچئ : زاویه ، بازه
آچا یا هاچا : باز ، منشعب ،
آچئق : باز ، گشوده ، واضح ، روشن ، مشخص ، فراخ
آچماز : آچمز ، بلوکه ،
آچئلماق : باز شدن ،
آچئلئش : گشایش ، افتتاح
آچقئج : در باز کن
آچتئ یا آشتی : که به صورت "آشتی" وارد فارسی شده است
آچئجئ : باز کننده
آچئقلاماق : توضیح دادن ، شرح دادن ، روشن کردن موضوع ،
آچئقماق : آشکار شدن ، روشن شدن ، برملا شدن
آچئقار یا آچقار یا آشقار :که به صورت "آشکار" وارد فارسی شده است

آچاغئ یا خلاصه آن آچای یا همان چای : به معنی باز کننده ، فراح کننده ، راحتی بخش وجود که به صورت "چای" وارد فارسی شده است

آچئن : باز شده ، محقق ( آرزو ، خواسته ، آرمان ) که به صورت "چین" نیز استفاده می شود

آچئنگ :صف آرایی و گشایش یا استراتژی چینش و بسط نیرو ها در میدان نبرد که با حذف "آ" به شکل" چئنگ" و در نهایت به شکل "جنگ" وارد فارسی شده و از آن کلماتی چون : جنگنده ، جنگاور، جنگاوری، جنگجو ، جنگی ، جنگ افزار ، جنگ ستیز ،

آچئنماق : خود به خود باز شدن و بیرون آمدن، خود به خود گشودن که از آن مشتق "آچئنگ" به دست می آید که در این مورد به معنی خود گشوده و بیرون آمده ، خودباز شونده می باشد و به طور خاص اشاره به ناخن های پنجه حیوانات درنده دارد که در حالت تهاجمی باز شده و بیرون می آیند که آن نیز به صورت "چنگ" وارد فارسی شده است.

پس "آچار" یک کلمه ترکی است و ارتباط آن با کلماتی مثل جنگ ، چنگ ، آشکار ، آشتی ، چای مشخص شد و اگر کلمه "جوی" ( جوی آب ) را جستجو کنید ارتباط آچار را با کلماتی مثل جوی ، جوب ، چاه ، چال ، چوخور را به عنوان کلمات ترکی نیز درک خواهید کرد.




ریشه یابی《چاره، آچار》
این واژه کاملا فارسیست

چاره از واژه ی پارسی پهلوی 《چار》č�rبه معنی 《ابزار》گرفته شده است. خود واژه ی ابزار هم در زبان پارسی پهلوی 《اَفچار》گفته میشد.

چار در زبان فارسی پهلوی در کل به معنی چاره و درمان و گشایش بود، این واژه به زبان ترکی نیز راه یافته و برای 《آچ》و 《آچمک》به معنی باز کردن به کار می رود.

همانگونه که گفتیم، واژه ی آچمک از واژه ی فارسی چاره و افچار ( ابزار ) گرفته شده است.

خیلی از واژگان فارسی و چینی به زبان ترکی راه یافته و گسترده استفاده میشوند ولی ترکی نیستند. مانند👇
سو=واژه ای چینی ( آب ) است ولی بصورت گسترده در ترکی بکار میرود👇
سواماک=گِل اندود. یا آبپاشی.
سواک=گِل
و . . . .

آفرین محسن جان. بله آچار ریشه پهلوی دارد. از چاره و ابزار.
دوستمون گفت که در ترکی استانبولی از anahtar یعنی کلیداسفاده میشود. این کلمه در ترکی جایی ندارد و در کشورهای فارسی زبان استفاده میشود.

مهره گیر . . . مهره گرد. . . . مهره چرخ . . . . مهره پیچ

آقایون که پهلوی معرفی کردن


اونقدر یه کلمه رو تغییر میدین که شبیه به یچیزی بشه

: ) ) ) ) آقای مرزبانو این آقا همه کلماتو پهلوی میکنن بی استدلال



جانم کلید که شما فارسا استفاده میکنید یک کلمه یونانی هستش




در ترکی استانبولی آناهتار به کلید در یا ماشین گفتع میشه ولی اونا هم به ابزار آچار میگویند


آچماق یعنی باز کردن آچار هم وسیله ای برای باز کردن


ما به گره باز نشدنی یا مشکل درهم میگیم آچیلماز حاله گلیب یا آچماز اولوب


آچمز یا آچماز نیز یعنی بازنشدنی

چرخکار. . . . پیچکار


کلمات دیگر: