بادبزن
فارسی به انگلیسی
handheld fan, hand fan, fan
فارسی به عربی
نصیر
مترادف و متضاد
پروانه، پنکه، بادزن، باد بزن، تماشاچی ورزش دوست، هیکل
باد بزن، باد زننده
فرهنگ فارسی
( اسم ) بادزن مروحه بادکش و آن شامل چند نوع است : بادبزن برقی بادبزن دستی و غیره .
فرهنگ معین
( بِ زَ )(اِمر. ) = بادبیزن : بادزن ، مروحه ، آ ن چه که بدان باد زنند و آن شامل چند نوع است : بادبزن برقی ، بادبزن دستی و غیره .
لغت نامه دهخدا
بادبزن. [ ب ِ زَ ] ( اِ مرکب ) بادبیزن. مروحه. بادزن. بادکش. رجوع به بادبیزن شود.
فرهنگ عمید
وسیله ای برای به حرکت در آوردن هوا و ایجاد باد.
گویش اصفهانی
تکیه ای: bâdbezan
طاری: bâdbezan
طامه ای: bâyvezan
طرقی: vâyviǰa
کشه ای: bâdbezan
نطنزی: bâdbezan
واژه نامه بختیاریکا
لا زن
پیشنهاد کاربران
لغت باد بزن به آلمانی Schlag نمی شود. خواهشمند است این زبان را دوباره فرا گیرید
بادبزن=fan
باد بزن به ما کمک می کند تا خنک شویم � کولر دستی است�
باد بزن پنکه ی دستیست
کلمات دیگر: