مترادف احداث : ایجاد، پیدایش، تاسیس، خلق، ساخت، ساختن
برابر پارسی : پدید آوردن، ساخت
innovation, erection, construction, establishment
construction, erection
ایجاد، پیدایش، تاسیس، خلق، ساخت، ساختن
( اَ) [ ع . ] (اِ. ص .) جِ حدث . 1 - نوها، تازه ها، هر چیز تازه و نو پدید آمده . 2 - جوانان . 3 - نوعی حقوق دیوانی (در عهد صفویه ). ؛ ~ اربعه : حدث های چهارگانه : قتل ، ازالة بکارت ، شکستن دندان و کور کردن . ~ دهر: بلاهای روزگار، پیشامدهای دوران . ~ موجبة وضوء: حدث هایی که وضو را باطل می کند.
(اِ) [ ع . ] (مص م .)چیزی نو به وجود آوردن ، ساختن و برقرار کردن .
احداث . [ اِ ] (ع مص ) ظاهر و پیدا کردن . || زنا کردن . || شکستن وضو. || صیقلی کردن شمشیر را. (منتهی الارب ). آهن بزدودن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || نو ایجاد کردن . (منتهی الارب ). نو کردن .(زوزنی ). نو پیدا کردن . (مؤید الفضلاء). || حَدَث کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). غایط کردن . || احداث ، ایجاد و خلق چیزی است که مسبوق بزمان و مدّت باشد. (تعریفات ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احداث بکسر الف مرادف تکوین است و برخی گفته اند مرادف نیست و شرح آن در ضمن تفسیر و معنی لفظ تکوین بیاید و مختصری از مبحث احداث و تکوین در ضمن شرح و معنی لفظ ابداع بیان شد. بدانجا مراجعه شود.
- احداث کردن ؛ نو آوردن . بنوی کردن .
احداث . [اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدَث . جوانان . نوجوانان : مجالسة الأحداث مفسدة الدین . (امیرالمؤمنین علی علیه السلام ). و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند. (کلیله و دمنه ). که از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت بمزیت هنر و مزید خرد مستثنی است . (کلیله و دمنه ). اما جماعتی احداث از سر نزق شباب و قلت تجارب و غفلت از عواقب امور، سر باز زدند و ازآن قرار تجافی نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || احداث دَهر؛ سختیهای زمانه . بلاهای روزگار. || بارانهای اوّل سال . || احداث موجبه ٔ وضوء؛ حدثها که وضو باطل کند (اصطلاح فقه ).
حدث#NAME?
۱. تٲسیس کردن؛ ساختن.
۲. [قدیمی] چیز تازه به وجود آوردن.
ساخت، پدید آوردن