کلمه جو
صفحه اصلی

خورکش

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قنقری پایین بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در ۸ هزار گزی خاور شوسه شیراز به اصفهان . این ده کوهستانی و سردسیر با ۲۵۷ تن سکنه است .

لغت نامه دهخدا

خورکش. [ خُرْ ک ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قنقری پایین ( سفلی ) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده ، واقع در 8هزارگزی خاور شوسه شیراز به اصفهان. این ده کوهستانی و سردسیر با 257 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات و میوه می باشد.شغل اهالی زراعت و باغبانی و از صنایع دستی قالی بافی. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دانشنامه عمومی


گویش مازنی

/Khaver kash/ جاسوس – سخن چین

جاسوس – سخن چین


پیشنهاد کاربران

خور می تواند بر گرفته از خورشید باشد و کش نیز تمام شدن و در کنار هم می تواند اینطور معنا کرد که خور کش به معنای محل غروب خورشید باشد یا جایی که خورشید غروب می کند


کلمات دیگر: