کلمه جو
صفحه اصلی

سیچان

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند

لغت نامه دهخدا

سیچان. ( اِخ ) ده است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. دارای 169 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول غلات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

موش


(ترکی) موش.


سیچان (بانه). سیچان (بانه)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بانه در استان کردستان ایران است.
این روستا در دهستان شوی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۹۳ نفر (۳۳خانوار) بوده است.

سیچان یکی از محله های قدیم اصفهان است. این محله جزءِ بخش پنج از محلات جنوبی رودخانۀ زاینده رود است و درواقع از دهاتی است که به شهر اصفهان اتصال یافته است. از لحاظ تاریخی، در گذشته، سیچان دهی بود در جنوب زاینده رود، و با ده حسین آباد همسایه بود. می گویند شاه عباس هنگامی که ارامنه را از ارمنستان به اصفهان کوچانید، اراضی جنوب زاینده رود را که درست در شمال این ده واقع شده بود، ظاهرأ تا حد خود رودخانه، به آنها بخشید. این اراضی شامل سه ده مارنان، قینان و سیچان بود و این هر سه با توسعۀ شهر اصفهان، به انضمام جلفا که ارمنیان ساخته اند، از محلات معتبر اصفهان به شمار آمدند. جابری انصاری این قسمت را جزو بهترین محلات اصفهان از لحاظ آب و هوا ذکر می کند. || از این محله بزرگانی برخواسته اند، از جمله عبدالله بن محمدعلی سیچانی، از خوشنویسان خط نستعلیق، که درسال ۱۰۹۵هـ.ق می زیست؛ و آقا عبدالمولی، با تخلص شعری سیچانی اصفهانی، که از شعرای معاصر شیخ علی حزین، و از سادات بود و در علوم عربی دست داشت و خط شکسته را درست می نوشت.


پیشنهاد کاربران

ریگان یا رای گان؟؟هرمزگان. سمنگان. سن گان ( سنگان ) . میشگان. رومیشگان ( ایری میشه قان ) توفارقان. وایقان. ممقان. . . دامغان. افغان. موغان. . کندوان. لیقوان. ایری وان. ( چهره گان=چهره قان=چهره وان ) . گان=قان=غان=وان ( هم معنای باغ در تورکی )

سیچان درآذربایجان امروزی به موش گفته میشود. ولی درترکی اصیل به موش سیچقان که به معنی دزدمیباشد گفته میشد.


کلمات دیگر: