کلمه جو
صفحه اصلی

مشره

فرهنگ فارسی

مشره الارض روی زمین و نبات آن

لغت نامه دهخدا

( مشرة ) مشرة. [ م َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ( از «م ش ر» ) برگ خرمامانندی که از درخت «عضاة» و غیر آن برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). برگی مانا به برگ خرمابن که از بیخ درخت عضاة و جز آن برآید. ( ناظم الاطباء ). || شاخ تر و تازه نوبرآمده پیش ازآن که رنگ گیرد و درشت گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جامه. لباس. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || مرغی است.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || هر برگی پیش از آن که منشعب گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اذن حشرة مشرة و یحرک ؛ گوش باریک نیکو خوش نما. و آن نشانه ناز و نعمت و توانگری است در آدمی. ( منتهی الارب ). گوش نازک و خوشنما. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اقرب الموارد شود. || امراءة مشرةالاعضاء؛ زن خوش سیر و ممتلی اندام. ( منتهی الارب ). زنی که اندام وی تازه و ممتلی باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اقرب الموارد شود.

مشرة. [ م َ رَ / م َ ش َ رَ ] ( ع اِ ) ( از «م ش ر» ) مشرة الارض ؛ روی زمین و نبات آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مشرةالارض و مشرتها بالتحریک و التسکین ؛ روی زمین و نبات آن. در الاساس ، ما احسن مشرة الارض و بشرتها، و آن اول نبات آن است. ( از اقرب الموارد ). ما أحسن مشرةالارض ؛ چه بسیارنیکوست روی این زمین و گیاه آن... ( ناظم الاطباء ).

مشرة. [ م َ رَ ] (ع ص ، اِ) (از «م ش ر») برگ خرمامانندی که از درخت «عضاة» و غیر آن برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگی مانا به برگ خرمابن که از بیخ درخت عضاة و جز آن برآید. (ناظم الاطباء). || شاخ تر و تازه نوبرآمده پیش ازآن که رنگ گیرد و درشت گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جامه . لباس . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || مرغی است .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || هر برگی پیش از آن که منشعب گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اذن حشرة مشرة و یحرک ؛ گوش باریک نیکو خوش نما. و آن نشانه ٔ ناز و نعمت و توانگری است در آدمی . (منتهی الارب ). گوش نازک و خوشنما. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقرب الموارد شود. || امراءة مشرةالاعضاء؛ زن خوش سیر و ممتلی اندام . (منتهی الارب ). زنی که اندام وی تازه و ممتلی باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اقرب الموارد شود.


مشرة. [ م َ رَ / م َ ش َ رَ ] (ع اِ) (از «م ش ر») مشرة الارض ؛ روی زمین و نبات آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرةالارض و مشرتها بالتحریک و التسکین ؛ روی زمین و نبات آن . در الاساس ، ما احسن مشرة الارض و بشرتها، و آن اول نبات آن است . (از اقرب الموارد). ما أحسن مشرةالارض ؛ چه بسیارنیکوست روی این زمین و گیاه آن ... (ناظم الاطباء).


پیشنهاد کاربران

معطوف به کسی که به او اشاره شده


کلمات دیگر: