بوی سوز مجمر
کبوه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( کبوة ) کبوة. [ ک َب ْ وَ ] ( ع اِمص ، اِ ) بروی افتادگی. || بی آتش شدگی آتش زنه. || گرد و تیرگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گرد. ( اقرب الموارد ). || وقفه و بازایستادگی به کراهت. ( منتهی الارب ).
کبوة. [ ک ُب ْ وَ ] ( ع اِ ) بوی سوز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مجمر. ( از اقرب الموارد ).
کبوة. [ ک ُب ْ وَ ] ( ع اِ ) بوی سوز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مجمر. ( از اقرب الموارد ).
کبوة. [ ک َب ْ وَ ] (ع اِمص ، اِ) بروی افتادگی . || بی آتش شدگی آتش زنه . || گرد و تیرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرد. (اقرب الموارد). || وقفه و بازایستادگی به کراهت . (منتهی الارب ).
کبوة. [ ک ُب ْ وَ ] (ع اِ) بوی سوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مجمر. (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: