آنکه جامه ای برنگ لعل بتن کرده : یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش برزنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید . ( کسائی لغ. )
لعل پوش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لعل پوش. [ ل َ ] ( نف مرکب ) پوششی برنگ لعل پوشیده. پوشش فرفیری به تن کرده :
یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید.
دل میغ زد ز آب شنجرف جوش.
یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید.
کسائی.
شد از خون تن ماهیان لعل پوش دل میغ زد ز آب شنجرف جوش.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
کلمات دیگر: