کلمه جو
صفحه اصلی

قرصنه

فرهنگ فارسی

صفت است برای مونث از قرص

لغت نامه دهخدا

( قرصنة ) قرصنة. [ ق ُ ص ُن ْ ن َ ] ( ع ص ) صفت است برای مؤنث از قَرْص ، مانند سُمْعُنّة از سمع. ( اقرب الموارد ).

قرصنة. [ ق ُ ص ُن ْ ن َ ] (ع ص ) صفت است برای مؤنث از قَرْص ، مانند سُمْعُنّة از سمع. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: