کلمه جو
صفحه اصلی

کبون

فرهنگ فارسی

شهری است در یهودا و در موقع آن اختلاف است

لغت نامه دهخدا

کبون. [ ک ُ ] ( ع مص ) ساکن شدن و آرام گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن. کبن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به کَبن شود.

کبون. [ ] ( اِخ ) شهری است در یهودا و در موقع آن اختلاف هست. ( قاموس کتاب مقدس ).

کبون . [ ] (اِخ ) شهری است در یهودا و در موقع آن اختلاف هست . (قاموس کتاب مقدس ).


کبون . [ ک ُ ] (ع مص ) ساکن شدن و آرام گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم و سست دویدن یا کوتاهی کردن در دویدن . کبن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به کَبن شود.



کلمات دیگر: