کلمه جو
صفحه اصلی

تلوی

فرهنگ فارسی

پیچیده شدن . یا روی برگردانیدن .

لغت نامه دهخدا

تلوی. [ ت َ ل َوْ وا ] ( ع اِ ) نوعی از کشتی خرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

تلوی. [ ت َ ل َوْ وی ] ( ع مص ) پیچیده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن. ( زوزنی ).تافته و دوتاه گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روی برگردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پراکنده شدن و درخشیدن برق در ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تلوی . [ ت َ ل َوْ وا ] (ع اِ) نوعی از کشتی خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


تلوی . [ ت َ ل َوْ وی ] (ع مص ) پیچیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن . (زوزنی ).تافته و دوتاه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی برگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پراکنده شدن و درخشیدن برق در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: