کلمه جو
صفحه اصلی

پادنگ

فارسی به انگلیسی

threshing instrument worked by foot, anchor escapenent


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دنگ برنج کوبی پادنگه . ۲ - (در اصطلاح ساعت سازان ) مقابل پا ملخ.
شهر و بندر جزیره سوماترا

فرهنگ معین

(دَ ) (اِمر. ) ۱ - دنگ برنج کوبی که با پا حرکت داده می شود. ۲ - نوعی ساعت که پاندول آن مانند پادنگ باشد.

لغت نامه دهخدا

پادنگ. [ دَ ] ( اِ مرکب ) دنگ برنج کوبی پائی و دنگ چوبی باشد به هیأت سر و گردن اسب و چون پای بر یک سر آن نهند سر دیگر بلند شود و چون پای بردارند آن سر دیگر فرود آید و شلتوک کوفته شود و برنج از پوست برآید و برای جدا کردن پوست دیگر غلات نیز بکار است. پادنگه. نوع دیگر که با فشار آب حرکت کند آبدنگ نامیده شود. || در اصطلاح ساعت سازان مقابل پاملخ.

پادنگ. [ دَ ] ( اِخ ) شهر و بندر جزیره سوماترا دارای 47000 تن سکنه و از صادرات آن قهوه است.

پادنگ . [ دَ ] (اِ مرکب ) دنگ برنج کوبی پائی و دنگ چوبی باشد به هیأت سر و گردن اسب و چون پای بر یک سر آن نهند سر دیگر بلند شود و چون پای بردارند آن سر دیگر فرود آید و شلتوک کوفته شود و برنج از پوست برآید و برای جدا کردن پوست دیگر غلات نیز بکار است . پادنگه . نوع دیگر که با فشار آب حرکت کند آبدنگ نامیده شود. || در اصطلاح ساعت سازان مقابل پاملخ .


پادنگ . [ دَ ] (اِخ ) شهر و بندر جزیره ٔ سوماترا دارای 47000 تن سکنه و از صادرات آن قهوه است .


فرهنگ عمید

۱. چوبی شبیه تخماق در دستگاه برنج کوبی که آن را با پا حرکت می دهند و شلتوک را با آن می کوبند تا برنج از پوست جدا شود.
۲. نوعی ساعت که پاندول آن شبیه پادنگ است.

گویش مازنی

/paa dang/ آسیاب پایی دنگی که با نیروی پا کار کرده و غلات را آرد کند


کلمات دیگر: