کلمه جو
صفحه اصلی

بابلکان

لغت نامه دهخدا

بابلکان. [ ب ُ ] ( اِخ ) خاصه بالکانی. مرکز بلوک لاله آباد در ناحیه بارفروش. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 118 قسمت انگلیسی چ 1342 هَ. ق. قاهره ).دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی بابل در 10هزارگزی جنوب باختری بابل ، 2هزارگزی شمال شوسه بابل به آمل. دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی و دارای 770 تن سکنه است. آب آن از رودخانه کاری است. محصول آن برنج ، کنف ، صیفی ، مختصر غلات ، پنبه ، نیشکر و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. این ده از چندین محل بنام انگرتپه و ورمه تان و بابل کان تشکیل شده. مرکز حوزه 3 آمار شهرستان آمل است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

گویش مازنی

/baabolkaan/ روستایی از دهستان لاله آباد بابل - بابلکانی از خاندان های برجسته مازندران در سده های میانه(هـق)

۱روستایی از دهستان لاله آباد بابل ۲بابلکانی از خاندان های ...



کلمات دیگر: