کلمه جو
صفحه اصلی

ابید

فرهنگ فارسی

نام گیاهی است

لغت نامه دهخدا

( آبید ) آبید. ( اِ ) شراره و سرشک آتش را گویند. در مؤیدالفضلاء بجای حرف آخر رای قرشت و در جای دیگر زای فارسی نوشته اندو بجای حرف ثالث ( ب ) یاء حطی. ( برهان ). و در برهان ،ابیز بهمزه مفتوحه بر وزن تمیز و آییژ نیز به همین معنی ضبط شده است ، و در بعض فرهنگهاسرشک ، آب چشم ، اشک و دمع نیز نوشته اند. و ظاهراً معنی اخیر اشتباه وخلطی است ناشی از کلمه سرشک آتش معنی اولی آبید.
ابید. [ اَ] ( اِ ) شرار آتش. این صورت مصحف کلمه اَبیز است.

ابید. [ اَ ] ( ع ص ) جاوید.
- اَبَدالاَبید و اَبیدالاَبید ؛ همیشه.
- || هیچگاه.

ابید. [ اَ ] ( اِ ) نام گیاهی است.

ابید. [ اَ ] (اِ) نام گیاهی است .


ابید. [ اَ ] (ع ص ) جاوید.
- اَبَدالاَبید و اَبیدالاَبید ؛ همیشه .
- || هیچگاه .


ابید. [ اَ] (اِ) شرار آتش . این صورت مصحف کلمه ٔ اَبیز است .


دانشنامه عمومی

آبید. آبید ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
آبید (ایذه)
آبید (دزفول)

گویش مازنی

/ebeyd/ نمایان - روباز & پاک شده از خار و خاشاک و درخت - صاف و روشن

۱نمایان ۲روباز


۱پاک شده از خار و خاشاک و درخت ۲صاف و روشن



کلمات دیگر: