لاش کردن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) چیدن خوشه های انگور : جهانی است چون رزی که لاش کرده باشند چون می طلبی خوشه و غژمی چند پدید آید .
فرهنگ معین
(کَ دَ ) (مص م . ) غارت کردن ، یغما کردن .
لغت نامه دهخدا
لاش کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غارت کردن. یغما کردن :
ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنند
تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش.
دیر نپاید که کند گشت چرخ
اینهمه را یکسره ناچیز و لاش.
ای پسرگر دل و دین را سفها لاش کنند
تو چو ایشان مکن و دین و دل خویش ملاش.
ناصرخسرو.
|| تباه کردن. نابود کردن : دیر نپاید که کند گشت چرخ
اینهمه را یکسره ناچیز و لاش.
ناصرخسرو.
واژه نامه بختیاریکا
( لاش (کوو) کِردِن ) بدن را ( کبود ) کردن. کنایه از بشدت زدن و کتک کاری کردن؛ تنبیه کردن؛ مورد ضرب و شتم قرار دادن
کلمات دیگر: