کلمه جو
صفحه اصلی

پاتاوه

فرهنگ فارسی

( اسم ) پاتابه
پاتابه پاپیچ

لغت نامه دهخدا

پاتاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ م-رکب ) پ-ات-ابه. پاپی__چ. پالی__ک. بادیج :
صوف ارچه شود کهنه دوزند کلاه از وی
دیبا چو شود کهنه پاتاوه نخواهد شد.
نظام قاری.
اگرچه هر دو سفیدند کاسر و سالو
از این کنند بدستار از آن به پاتاوه.
نظام قاری.
- پاتاوه باز کردن ؛ القاء جران. القاء عصا. رحل اقامت افکندن.

دانشنامه عمومی

شهر پاتاوه از شهرهای ایران است.
ایرنا، بازدید: ژوئن ۲۰۰۹.
مختصات و بلندا
این شهر مرکز بخش پاتاوه در شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد است. فاصلهٔ آن از یاسوج ۴۵ تا 55 کیلومتر است.
در نزدیکی این شهر یک آبشار نیمه بلند وجود دارد.
در حاشیه شهر پاتاوه آثاری از چند پل قدیمی وجود دارد. این ناحیه به دلیل ویژگی اقلیمی و جغرافیایی یکی از راه های اصلی تیسفون، اصطخر و شوش، بهبهان و اصفهان بوده بر همین اساس پل های زیادی در همین مکان احداث شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

پاتاوَه
(یا: پاتابه، پاتافته) نوعی پای افزار و ساق پیچ که برای محافظت از پاها با نوارهای ضخیم پارچه ای از مچ پا تا زانو پیچانده می شد. هنوز در برخی مناطق روستایی، از انواع پشمی و گرم آن استفاده می شود. این نوع پای افزار بیشتر در گیلان و کردستان و نواحی جنگلی و پرشاخ و برگ و خاشاک استفاده می شده است. با رواج پای افزارهایی نظیر چکمه، کاربرد آن کمتر شده است.

گویش مازنی

/paa taave/ پاپیچ –پاتاوه

پیشنهاد کاربران

پاتاوه دگرگون شده " پاتابگ " از واژه " پا و تابیدن" یعنی دور پا پیچیدن، همانگونه که دوستان فرهیخته نیز آنرا معنا کرده اند، پارچه یا بافته ای بوده است که نه بر دور سر بلکه آنرا دور پا و بالای جوراب می پیچیده اند.

در استآن هرمزگان، شهرستان بستک نیز روستایی بنام پایتاوه ( به گویش محلی پای توه ) هست ولی معنی آن متفاوت است. تاوه یا توه tavaبه معنی صخره هست. سابقا جمعیت اندکی در دره و کنار صخره ای زندگی میکردند به مرور زمان که جمعیت رشد میکندمردم از دره به کوهپایه کوچ میکنند. ولی اسم آن بنام پایتاوه یا کنار صخره ماندگار شده است.


کلمات دیگر: