کلمه جو
صفحه اصلی

باشر

فرهنگ فارسی

دژی نزدیک حلب

لغت نامه دهخدا

باشر. [ ش ِ ]( اِخ ) دژی است نزدیک حلب. ( آنندراج ). قلعه ای است نزدیک حلب و آنرا تل باشر نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

گویش مازنی

/baasher/ بچه خوک

بچه خوک


پیشنهاد کاربران

باشر:
باشَر: آمیزش کرد. ( با زنان )
ریشه فعل از سه حرف "بَشَرَ" تشکیل شده است.
بر وزن فاعَلَ از باب مُفاعِلَه
فعل ماضی است.
اگر شین فعل مذکور یعنی عین الفعل آن کسره بگیرد فعل امر ساخته می شود.
باشِر: آمیزش کنید ( با زنان ) .


کلمات دیگر: