کلمه جو
صفحه اصلی

نتن

عربی به فارسی

گنديده , بدبو , متعفن , داراي بوي زننده , گند دهان , وابسته به گنديدگي , جسم عفوني , ماده عفوني , الوده , چرکي


فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبوی گنده عفن .

فرهنگ معین

(نَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) بوی ناخوش ، رایحة کریه . 2 - (مص ل .) بدبو گشتن ، گنده شدن . 3 - (اِمص .) بدبویی ، گندیدگی .


(نَ تِ ) [ ع . ] (ص . ) گندیده ، بدبو.
(نَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) بوی ناخوش ، رایحة کریه . ۲ - (مص ل . ) بدبو گشتن ، گنده شدن . ۳ - (اِمص . ) بدبویی ، گندیدگی .

(نَ تِ) [ ع . ] (ص .) گندیده ، بدبو.


لغت نامه دهخدا

نتن . [ ن َ ت ِ ] (ع ص ) بدبوی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). نَتُن . (از معجم متن اللغة). نَتین . (از اقرب الموارد) . مِنْتِن . مُنْتُن . (از معجم متن اللغة): شی ٔ نتن ؛ چیز بدبوی . (ناظم الاطبا). تأنیث آن نَتْنی ̍ است . (از المنجد).


نتن. [ ن َ ] ( ع اِ ) بوی ناخوش. ( منتهی الارب )( آنندراج ). بوی ناخوش و بد. ( ناظم الاطباء ). رایحه کریهه. مقابل فوح. ( معجم متن اللغة ). بوی بد. ( غیاث اللغات از کنزاللغات ). || ( مص ) بدبوی گشتن.( آنندراج ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). نَتَن. ( معجم متن اللغة ). نتانة. ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( المنجد ) ( تاج المصادر بیهقی ). گَنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گَندگی. ( فرهنگ خطی ). بَخَر. تعفن. گندیدگی. بدبوئی. گندیدن. نتانت. نتونت. عفونت. ( یادداشت مؤلف ).

نتن. [ ن َ ت ِ ] ( ع ص ) بدبوی. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ) ( از المنجد ). نَتُن. ( از معجم متن اللغة ). نَتین. ( از اقرب الموارد ). مِنْتِن. مُنْتُن. ( از معجم متن اللغة ): شی نتن ؛ چیز بدبوی. ( ناظم الاطبا ). تأنیث آن نَتْنی ̍ است. ( از المنجد ).

نتن. [ ن َ ت ُ ] ( ع ص ) نَتِن. بدبوی. ( از معجم متن اللغة ). رجوع به نَتِن شود.

نتن. [ ن َ ت َ ] ( ع اِ ) بوی بد. بوی ناخوش. گند. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) بدبوئی. گَندگی. ( یادداشت مؤلف ).
- نتن الانف ؛ گَنده دماغی. ( یادداشت مؤلف ).

نتن . [ ن َ ] (ع اِ) بوی ناخوش . (منتهی الارب )(آنندراج ). بوی ناخوش و بد. (ناظم الاطباء). رایحه ٔ کریهه . مقابل فوح . (معجم متن اللغة). بوی بد. (غیاث اللغات از کنزاللغات ). || (مص ) بدبوی گشتن .(آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). نَتَن . (معجم متن اللغة). نتانة. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (المنجد) (تاج المصادر بیهقی ). گَنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گَندگی . (فرهنگ خطی ). بَخَر. تعفن . گندیدگی . بدبوئی . گندیدن . نتانت . نتونت . عفونت . (یادداشت مؤلف ).


نتن . [ ن َ ت َ ] (ع اِ) بوی بد. بوی ناخوش . گند. (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) بدبوئی . گَندگی . (یادداشت مؤلف ).
- نتن الانف ؛ گَنده دماغی . (یادداشت مؤلف ).


نتن . [ ن َ ت ُ ] (ع ص ) نَتِن . بدبوی . (از معجم متن اللغة). رجوع به نَتِن شود.


فرهنگ عمید

بدبویی؛ بوی بد و ناخوش.


گندیده و بدبو.


بدبویی، بوی بد و ناخوش.
گندیده و بدبو.

پیشنهاد کاربران

گندیده و متعفن . . . . . .


کلمات دیگر: