همه کاره
فارسی به انگلیسی
(one) who can do anything, all - round (person)
all-purpose, busybody, czar, general-purpose, kingmaker, kingpin
مترادف و متضاد
زیرک، متحرک، روان، همه کاره، تطبیق پذیر، دارای استعداد و ذوق، متنوع و مختلط، چندسو گرد
همه فن حریف، همه کاره
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- کسی که هرکاری ازدست او بر آید. ۲- کسی که در هر کار مداخله کند .
فرهنگ معین
( ~. رِ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که همه کاری از دست او برآید. ۲ - کسی که در هر کاری مداخله کند.
لغت نامه دهخدا
همه کاره. [ هََ م َ / م ِ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) آنکه از عهده هر کاری برآید یا همه کارها به دست او باشد. مقتدر. بانفوذ. || کسی که همه کارهای مربوط به دیگری را انجام دهد: فلان کس همه کاره وزیر است. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. کسی که هر کاری از او برآید، آن که به هر کاری احاطه داشته باشد، هرکاره.
۲. [مجاز] صاحب نفوذ.
۲. [مجاز] صاحب نفوذ.
کلمات دیگر: