ناسوت
فارسی به انگلیسی
human nature
earthly
فرهنگ فارسی
طبیعت وسرشت انسان، عالم اجسام، عالم طبیعی ومادی
(اسم ) عالم طبیعت و اجسام عالم مادی جهان فرودین مقابل ملکوت لاهوتجبروت : گشایم راز لاهوت از تفرد نمایم ساز لاهوت از هیولا. ( خاقانی .سج.۲۶ )
(اسم ) عالم طبیعت و اجسام عالم مادی جهان فرودین مقابل ملکوت لاهوتجبروت : گشایم راز لاهوت از تفرد نمایم ساز لاهوت از هیولا. ( خاقانی .سج.۲۶ )
فرهنگ معین
(اِ. ) طبیعت ، عالم مادی .
لغت نامه دهخدا
ناسوت. ( ع اِ ) مشتق ازناس. ( مفاتیح ). مرکب از: «ناس » + «و» + «ت » مثل ملکوت. ( از المنجد ). عالم اجسام که دنیا و این جهان باشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). عالم طبیعت و اجسام و جسمانیات و زمان و زمانیات را عالم ناسوت می نامند و عالم ملک و شهادت هم گویند. ( فرهنگ اصطلاحات فلسفی از اسفار ). عالم سفلی. عالم خلق. عالم شهادت. جهان ماده. جهان نمود :
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
آفرین بر دست و بر بازوت باد.
|| انسان. ( تاج العروس ). سرشت مردمی. ( از المنجد ). انسانیت. انسانی طبع. مردمی خوی. ( ناظم الاطباء ). طبیعت انسانیه. || مجازاً، شریعت و عبادت ظاهری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || خیال. ( لغت محلی شوشتر،نسخه خطی ).
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
محرم ناسوت ما لاهوت بادآفرین بر دست و بر بازوت باد.
مولوی.
- عالم ناسوت ؛ مقابل عالم جبروت و عالم لاهوت و عالم ملکوت.|| انسان. ( تاج العروس ). سرشت مردمی. ( از المنجد ). انسانیت. انسانی طبع. مردمی خوی. ( ناظم الاطباء ). طبیعت انسانیه. || مجازاً، شریعت و عبادت ظاهری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || خیال. ( لغت محلی شوشتر،نسخه خطی ).
فرهنگ عمید
۱. طبیعت و سرشت انسان.
۲. عالم اجسام، عالم طبیعی و مادی.
۲. عالم اجسام، عالم طبیعی و مادی.
کلمات دیگر: