کلمه جو
صفحه اصلی

هضبه

عربی به فارسی

فلا ت , زمين مسطح


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- کوه گسترده برزمین . ۲- کوهی که تنها ازیک پارچه سنگ باشد. ۳- کوه درازبلند ومنفرسرخ رنگ . ۴- کوه(مطلقا ) ۵- پشت. کم گیاه. ۶- باران بزرگ قطره هضبات .وپیوسته

فرهنگ معین

(هَ بَ یا بِ ) [ ع . هضبة ] (اِ. )۱ - کوه . ۲ - پشتة کم گ یاه . ۳ - باران بزرگ قطره و پیوسته .

لغت نامه دهخدا

( هضبة ) هضبة. [هََ ب َ ] ( ع اِ ) پشته. کوه گسترده بر زمین. ( منتهی الارب ). || کوه به یک سنگ سرشته. || کوه بلند و دراز و تنها و سرخ رنگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || باران بزرگ قطره پیوسته. ( منتهی الارب ). باران. ( اقرب الموارد ). ج ، هضب [ هَِ ض َ / هََ ] ، هضاب ، هضبات. جج ، اهاضیب. ( منتهی الارب ). ابوزید گوید: اهاضیب ، مفردش هضاب و مفرد هضاب ، هضب است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به هضاب شود.

هضبة. [هََ ب َ ] (ع اِ) پشته . کوه گسترده بر زمین . (منتهی الارب ). || کوه به یک سنگ سرشته . || کوه بلند و دراز و تنها و سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باران بزرگ قطره ٔ پیوسته . (منتهی الارب ). باران . (اقرب الموارد). ج ، هضب [ هَِ ض َ / هََ ] ، هضاب ، هضبات . جج ، اهاضیب . (منتهی الارب ). ابوزید گوید: اهاضیب ، مفردش هضاب و مفرد هضاب ، هضب است . (از اقرب الموارد). رجوع به هضاب شود.


فرهنگ عمید

پشته، کوه.


کلمات دیگر: