کلمه جو
صفحه اصلی

مالح

عربی به فارسی

شورمزه , بدمزه , شور , مثل اب دريا , نمکين


فرهنگ فارسی

شور، نمکین
( صفت ) شور نمکین .

فرهنگ معین

(لِ ) [ ع . ] (ص . ) شور، نمکین .

لغت نامه دهخدا

مالح. [ ل ِ ] ( ع ص ) آب شور، لغت غیرفصیح است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آب شور، و اندک بکار رود. ( از اقرب الموارد ). || نبت مالح ؛ شورگیاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شور و نمکین. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نمک سود: سمک مالح ؛ ماهی شور. ماهی نمک سود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

شور، نمکین.

دانشنامه عمومی


پیشنهاد کاربران

اصرار نمیکنم

مالح:[ اصطلاح طب سنتی ] یعنی شور. طعمی است که بدون گزیدن بر سطح زبان نفوذ می کند و سطح آن را جلا می دهد. طعام های شور مفتّح، ملطّف، محلّل، جالی، مقطّع، غسل دهنده، مانع عفونت و مسخّن به اعتدال هستند و در دیگر افعال نزدیک به تلخی ها ولی ضعیف تر از آنها عمل می کنند، مانند ملح های مختلف از جمله نمک طعام.


کلمات دیگر: